🍂 🔻 سرداران سوله 8⃣6⃣ 🔹 دکتر ایرج محجوب ⊰•┈┈┈┈┈⊰• 🔻دوران آموزش به پایان رسید و گواهی تخصص خود را از وزارت علوم گرفتم. یکی از جراحان که در اعزام ها به آبادان آمده بود و با هم دوست شده بودیم، دکتر احمد صدیقی بود. تخصص جراحی عمومی داشت، من را برای کمک در اعمال جراحی خود سهیم کرد. در بیمارستانهای آسیا و جاوید کار می کردیم. بعدا سهامدار بیمارستان مهر گردید، من را هم با خود به بیمارستان مهر برد. موشک باران های عراق به شهر تهران هم سرایت کرده بود. شهر روز به روز خلوت تر می شد و تقریبا خالی از سکنه شده بود. به خصوص شمال تهران، خیلی خلوت بود و به ندرت کسی را در خیابان می‌دیدیم. در طی این مدت زن و بچه خود را به شمال کشور منزل یکی از دوستان فرستاده بودم. امکان زدن موشک های شیمیایی به تهران وجود داشت. کلاسی در بیمارستان لبافی نژاد تشکیل داده بودند که از هر بیمارستان یک نفر باید در این کلاس شرکت می کرد و ضمن فرا گرفتن نحوه کار انواع بمب های شیمیایی و طرز مقابله و معالجه مجروحین، باید گزارشات مربوطه را به بیمارستان خود ارائه می داد تا مسئولین، بیمارستان را مجهز و برای مراجعه احتمالی این مجروحین آماده کنند. از بیمارستان مهر هم من را معرفی کردند. مدت کلاس یک هفته بود. از ساعت هشت صبح شروع می‌شد و تا چهار بعدازظهر ادامه داشت. هر روز پس از پایان کلاس، به بیمارستان مهر می رفتم و نتیجه درس آن روز و اقداماتی که باید انجام می شد را گزارش می‌دادم. مسئولان بیمارستان مهر هم در صدد انجام آنها بر می آمد پس از یک هفته از ما امتحان گرفتند که جزو نفرات اول بودم. ⊰•┈┈┈┈┈⊰• پیگیر باشید http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂