🍂 بسته آجيل عمليات «والفجر۸» به پايان رسيده بود و ما برای پدافند منطقه در شهر فاو مستقر بوديم. يك روز از هدايای مردمی يك مقدار آجيل برايمان آوردند و به هركدام از بچه ها يك بسته دادند. چند دقيقه ای از پخش اين آجيل ها نگذشته بود كه يكی از بچه ها آمد و گفت: «اين بسته آجيل را يك نفر به نام ده نمكی به جبهه هديه كرده است تو او را می شناسی؟» من ابتدا تصور كردم، قصد شوخی دارد، گفتم: بابا، تو هم ما را دست انداختی! او گفت: «ببين، اينهم نامه اش.» و يك كاغذ كوچك را كه داخل بسته آجيل قرار داشت به من داد. من هم كاغذ را باز كردم و ازديدن دستخط آن متعجب شدم…. نامه متعلق به برادر كوچك من بود كه در دبستان تحصيل می كرد. خوردن آجيلي كه برادرم فرستاده بود، برايم بسيار لذت بخش بود. راوی: ابوالفضل ده نمكی http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂