🍂 جلودار تعدادی از نيروهای گردان زخمی شده و يا به شهادت رسيده بودند. به ما دستور رسيده بود كه به عقب بازگرديم. بجز يكي از برادران كه مسئوليتی در گردان داشت، كس ديگری راه را بلد نبود. اين برادر هم زخمی شده بود؛ تير به گوشه چشمش خورده و از آن طرف بيرون آمده بود. چشم ايشان را بسته بودند؛ ولی چون كس ديگری راه را بلد نبود اين برادر با همان حالت جراحت و درد و بی حالی جلوی همه حركت می كرد و نيروهای باقيمانده در گردان را راهنمايی می كرد. واقعا صحنه بسيار جالبی بود! راوی: عباس جانثاری http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂