✍ چیزی در دلم گیر کرده است..
نمیدانم از کیست،
نمیدانم از چیست،
ولی میدانم، فکر میکنم میدانم از غریبی است. درد مشترکی بین من و تو، تو بین من غریبی و من بین خودم.
راه چاره چیست؟! من از تو میخواهم که بین خود و خدایت غریب نیستی مراهم آشنا کنی تا خودم را پیدا و بغض مانده در گلویم را آزاد کنم، یک نفر پیدا شده و مرا از غریبی نجات داده، کسی که خودش غریب نیست، راه آشنایی برای همه، همچو من پیدا میکند.
🍂