🍂 🔹وقتی اسیر شدم علی سوسرایی بعد از عبور از دریاچه ماهی در منطقه شلمچه به خط دشمن زدیم. من یک بسیجی امدادگر از گردان امام محمدباقر (ع) لشکر ۲۵ کربلاء بودم. آن شب بعد از پانسمان باقری جمنانی، در محاصره دشمن قرار گرفتیم. من از ناحیه ران پای چپ تیر خوردم و بعد از مدتی بی‌هوش شدم. صبح که به‌هوش آمدم دوستم شهید شده بود. حدود ساعت ۱۰ صبح، چهار سرباز عراقی من را محاصره کردند. یکی از سربازان عراقی با قنداق اسلحه محکم زد توی سرم. در حالی‌که استخوان پای چپم خرد شده بود مرا بدون اینکه بلندم کنند، روی زمین کشیدند و پشت سنگرهای خودشان منتقل کردند. از شب سوم عملیات کربلای ۵ یعنی بیست یکم دی ماه ۱۳۶۵ سال‌ها می گذرد ولی پای من هنوز آثار آن شب پر حادثه را با خود دارد. 🔹آزاده تکریت ۱۱ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂