🍂 🔻 ققنوس‌های اروند نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت سیزدهم عراقی‌ها به‌خوبی فهمیدن برای ممانعت از تدارک نیروهای درگیر در فاو، باید آبادان را زیر آتش بگیرن. یه دکل دیده بانی روبروی خسروآباد برپا کردن و ماشین‌هایی که روی جاده خسروآباد هستن را با توپ و خمپاره می‌زنند. گزارش دادن چندین دکل روبروی آبادان برپا شده و جاده آبادان به اروندکنار را به‌شدت گلوله بارون می‌کنن. مهندسی سپاه به‌همراه جهادسازندگی، سریعا جاده را با ایجاد خاکریز تا حدودی از آتش دشمن مصون کردن ولی در موارد متعددی ماشین‌هامون مورد اصابت قرار می‌گیرن، چاره کار فقط انهدام دکل‌شون است و بس. باز هم بدشانسی آبادانی ها گل کرد، یکی از دکل‌ها دقیقا روبروی گلزار شهداست. اینو وقتی فهمیدیم که برای تشییع و تدفین شهدا رفتیم گلزار. نامردها با توپخانه گلزار شهدا را گلوله بارون کردن، یه مصیبت جدید به مصیبت‌های قبلی اضافه شد. عبدالحسین تنها و محمود یازع را شبانه و بدون حضور خانواده هاشون دفن کردیم، چقدر غریب چقدر مظلوم. چقدر غم انگیزه، نیمه های شب، تاریکی و گلوله بارون، با همراهی حدود ۲۰ نفر از بچه ها توی گلزار، با همین اوضاع غم انگیز و خطرناک مشغول نماز و دفن شهدا شدیم. بعضی از خانواده های شهدا اصرار دارن فرزندانشون رو آبادان دفن کنن، معتقدن به‌همین زودی جنگ تموم می‌شه و برمی‌گردن شهرشون. مشکلات و غم‌های بچه های آبادانی یکی و دوتا نیست. عملیات که شروع میشه هم خونه هامون بمباران می‌شه هم خودمون. وقتی کسی شهید می‌شه تازه غربت و غریبی آبادانی‌ها معلوم می‌شه. معلوم نیست خانواده اش کجا سکونت دارن، گاهی چندین روز طول می‌کشه تا خانواده پیدا بشه، اصفهان شیراز بوشهر.....گاهی توی روستاهایی که اصلا اسمشون هم نشنیدیم. وقتی خانواده پیدا می‌شه عده ای برای خبر دادن و همچنین تعیین تکلیف محل دفن شهید می‌رن شهرستان. بعضی خانواده ها می‌خوان شهیدشون در همون محلی که سکونت دارند دفن بشه، اگر آماده باش و عملیات نباشه، یه مینی بوس از همرزمان برای شرکت در تشییع و تدفین می‌رن و اگر بخواهند در گلزار شهدای آبادان دفن کنند، یه مینی بوس می‌فرستن و خانواده را به آبادان منتقل می‌کنن. ولی الان که عملیات هست، امکانش نیست بچه ها در مراسم تشییع و تدفین رفقا و همرزمانشون شرکت کنند و این خیلی تلخه. دوستانی که چندسال در کنار هم بودیم، حالا غریبانه و در شهرهای مختلف دفن می‌شوند و همین موضوع باعث شد چند هزار از شهدای آبادانی در شهرها و روستاهای سراسر کشور پراکنده بشن. در حین تدفین شهدا، توپخانه دشمن شروع به گلوله بارون گلزار شهدا کرد و مجبور شدیم خیلی سریع محل رو ترک کنیم. دیر وقته و حوصله ندارم برم مقر پالایشگاه، رفتم‌ مقر بوارده، اوقات همه تلخه هم بابت شهادت دوستان هم بابت گلوله بارون شدن مزار شهدامون. نیمه های شب، سروصدای عده ای باعث شد از خواب بیدار بشم، چندتا نوجوان وارد مقر شدن، خیلی جوان هستن حدودا ۱۶-۱۷ ساله. خیلی پرشور و سرحال هستن، ۱۰-۲۰ نفر نیروی جدید و جوان از بسیج شهرک شهید چمران ماهشهر. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂