🍂 در جبهه دشمن چه می‌گذرد محمدرضا مبین ۳) عضو رها شده سازمان منافقین ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🔸 آمد و رفت خانواده مرا به‌کلی دگرگون کرد، خیلی به زندگی و نجات خودم امیدوارتر شدم، این نتیجه گیری را در جمع بندی که مسئولین نیز بصورت روزانه انجام می دادند، بدان رسیدند و همه چیز خیلی زود عوض شد. دیگر ورود خانواده ها کم رنگ شد. نهایتا مسعود رجوی دستور داد، دیگر به دلایل امنیتی ، ورود خانواده ها ممنوع است و صراحتا خانواده ها را دشمن سازمان، نامید. خانواده های دیگری نیز شروع به آمدن به اشرف کردند، اما راه دیگر بسته شده بود. دیگر به احدی اجازه ورود به قرارگاه را نمی دادند و همه خانواده ها در پشت سیم خاردارها منتظر می ماندند. در نشست های تشکیلاتی بحث های خانواده شروع شد. خانواده را مسعود رجوی ( با عرض معذرت) الدنگ نامید. دربهای فرقه مجددا بسته شد، در ادامه مسعود رجوی پا را فراتر گذاشت و دستور سنگ پرانی به سمت خانواده ها را صادر کرد. مسعود رجوی سلاح خالی در دست، به همه سو شلیک می کرد، غافل از اینکه خشاب اسلحه اش خالی است و شلیک هایش در اوج ، شلیک مشقی است که فقط سر و صدا دارد و مصرف درون تشکیلاتی دارد. اما زندگی و حیات جریان داشت، تکامل نیز ادامه داشت، خانواده ها در پشت سیاج ها، شهرکی تشکیل دادند و ماندگار شدند. این جریان تکامل ادامه داشت و عاقبت آن اشرفی که مسعود رجوی آنجا را کوه های استوار و مستحکم می نامید، فرو ریخت و اشرف سرنگون شد. سران و اعضای سازمان به لیبرتی هدایت شدند و در نهایت هم با فضاحت از کشور عراق اخراج شدند، این اولین و مهم ترین نبرد رو در روی مسعود رجوی با خانواده ها بود که به شکست وی انجامید. برای همین است که رجوی ها از اسم خانواده ها و جداشده ها ، وحشت دارند و همواره زندگی را ضد ارزش می نامند . . . ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ پایان این قسمت @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂