🍂 🔻 موش سنگر در پاسگاه شهید دیم هورالهویزه مستقر بودیم .منطقه خیلی حساس بود و از طرفی با کمبود نیروی شدیدی مواجه بودیم.به ناچار برای حفظ پاسگاه 👮مجبور بودیم روزانه چهارده تا پانزده ساعت نگهبانی بدهیم. نوبت نگهبانیم شبها🌑 از ساعت یک شروع میشد و تا پنج صبح طول می کشید.ساعتهای نگهبانی به خاطر تنها بودن به سختی 😫میگذشت. در یکی از شبها که در حال خودم بودم صدای نازکی توجهم رو به خودش جلب کرد. خوب که نگاه کردم دیدم روی دیوار بتنی سنگر جلوم دو تا چشم ریز دکمه ای براق داره نگاهم میکنه، بله یه موش🐀 صحرایی بود. منم برای تفریح با نوک اسلحه 🔫آروم آروم گردنش رو ماساژ میدادم. این آقا موشه خوشش اومده بود شده بود کار هرشبش و هر شب میومد روی دیوار تا من با اسلحه گردنش رو ماساژ بدم.😂 مدتها بود که به هم عادت کرده بودیم و شده بود همدم تنهایی های ساعت های نگهبانی...😅 راوی:مهران فلاحی بازآفرین:علمدار57 حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂