🍂 🔻 " ترکش منتظر " در منطقه طلاییه مستقر بودیم . خورشید طلایی🌞 داشت خودش را پشت کوهها پنهان می کرد . دلم بد جور هوای بچه ها را کرده بود . تعدادی از آنها در عملیات به شهادت رسیده بودند و بیشتر آنها مجروح و زخمی در بیمارستانها بستری 🤕 از قدیمی ها من مانده بودم و چندتا از بچه های مسجد جوادالائمه. دستم🙏🙌 را به طرف آسمان گرفتم و با دلی شکسته گفتم : "خدای بزرگ ! از من چه گناهی سر زده که دو سه ساله توی جبهه هستم ولی تا حالا یه آخ هم نگفتیم و هیچ خبری نشده است " 😭 هنوز حرفم را تمام نکرده بودم که ترکشی سرگردان درست به مچ دستم اصابت کرد و برای مدتی مرا کنار بچه های زخمی🤒💔 جنگ قرار داد.😅 راوی : احمد ترکی رزمنده گردان کربلا حماسه جنوب، @defae_moghadas 🍂