🍂 🔶 اولین اعزام من 2 🔶 والفجر 8 🔶 سید مهدی موسوی ⭕️ روز اول ما را به بخش جراحی مردان معرفی کردند. خانم اللهی رئیس بخش ما را با پرستارها آشنا کرد. بوی بد بخش حالم را خراب کرد و از بخش دوان دوان بیرون رفتم. ولی کم کم عادت کردم توی بخش با خانم پرستاری که قد بلند و چهره زیبایی هم داشت آشنا شدم. تمام کارهایی که باید یاد می گرفتیم را بما با حوصله تمام یاد می داد. ( پانسمان کردن، بخیه کردن، شستن و ضد عفونی کردن زخم ها) در آن روزها مجروحین زیادی را می آوردن و همیشه بخش جراحی مردان پر بود از مجروح. ⭕️ با دیدن مجروحین تصمیم گرفتم که باید هر طور شده به جبهه بروم. از شناسنامه کپی گرفتم و کپی را دستکاری کردم و از کپی، کپی گرفتم، یا علی گفتم و رفتم سپاه اهواز. چون قدم بلند بود کسی شک نکرد و با کاروان محمدرسول الله اعزام شدم. ⭕️ چون دوره ندیده بودم به پادگان شهید بخردیان بهبهان اعزام شده و مدت ۴۵ روز دوره فشرده بما دادند و ما را بین گردان های اهواز تقسیم کردن که شانس ما خورد به همان گردانی که پدرم در آن خدمت کرده بود. زمانی که نامش گردان ایثار بود ولی الان به حضرت جعفرطیار تغییر نام داده ولی چون پدرم همیشه از اخلاق خوب حاج اصغر و حاج مجید و حاج حمید و حاج محمود و مخصوصا از شهید حمید محرابی تعریف می کرد انگار قبلاً تو گردان بودم. ادامه دارد ⏪⏪⏪ @defae_moghadas 🍂