🍂 من ندانم با که گویم شرح درد قصه ی رنگ پریده ، خون سرد هر که با من همره و پیمانه شد عاقبت شیدا دل و دیوانه شد قصه ام عشاق را دلخون کند عاقبت، خواننده را مجنون کند آتش عشق است و گیرد در کسی کاو ز سوز عشق، می سوزد بسی قصه ای دارم من از یاران خویش قصه ای از بخت و از دوران خویش یاد می آید مرا کز کودکی همره من بوده همواره یکی السلام علیک یا اباعبدالله، روحی فدای 🍂