🍂 🔻 السلام علیکم یا انصار دین الله بخش کوتاهی از مثنوی_غزل "در سوگ دریا" ساقی بریز اندوه را در ساغر امشب برخیز ساقی باده را پیش آور امشب مطرب بساز آهنگ سرگردانی ام را آشفته ساز احساس خوزستانی ام را اینجا زمینی شعله پرور بود روزی معراج سرداران بی سر بود روزی معراج از اینجا کمتر است ای اهل دنیا صد کعبه در یک سنگر است ای اهل دنیا هر خاکریزش شعله زاری لاله خیز است حتی زمستانش بهاری لاله خیز است این خاک گرم از اهل دنیا کینه دارد فریاد مظلومانه ای در سینه دارد اینجا سپاهی مست مست افتاده ساقی سر تا بخواهی _ مثل دست _ افتاده ساقی مستان ساغر در کف اینجا صف کشیدند سردارها سر بر کف اینجا صف کشیدند آنگاه پروازی بلند آغاز کردند تا کربلا ، تا کبریا پرواز کردند آنان که _ چون سیب از درخت _ افتاده بودند خوب آشنا با مهر ، با سجاده بودند آنان که سر را در سجود آورده بودند از زندگانی هر چه بود آورده بودند آنان که سر دادند تا ما پا بگیریم از پای افتادند ، تا ماوا بگیریم امشب بیا تا خیبری دیگر بسازیم افتاده ایم اما پری دیگر بسازیم امشب بیا پرواز را از سر بگیریم از پا گر افتادیم ، از نو پر بگیریم ساقی "حسین" آمد علم برداشت آن روز از سینه ها زنگار غم برداشت آن روز او بود و یک دنیا شبیخون در هویزه تفسیر بی پایان مجنون در هویزه برخاست از جا تا شنید از حنجری سبز فریاد "این الفاطمیون" در هویزه چشمان اشک آلوده اش را هر که می دید می گفت ؛ جاری گشته کارون در هویزه امشب بیا با رمز "یا زهرا" بنالیم آرام شب را با "جهان آرا" بنالیم اندوه خرمشهر در من پا گرفته ست اروند در چشمان من ماوا گرفته ست در سینه شوری کهنه دارم عاشقانه بگذار کارونی ببارم عاشقانه مجنونم امشب ، بی قرارم مثل دریا فریادها در سینه دارم مثل دریا می خواهم امشب با "جهان آرا" بمانم مرثیه ای در سوگ خویش امشب بخوانم ما مرده ایم آنان که مست از یرزقون اند افلاکی اند السابقون السابقون اند در سوگ دریا گریه معنایی ندارد اندوه در قاموسشان جایی ندارد سردارها فهمیده بودند آسمان را فهمیده بودند آسمانی بی کران را سردارها تفسیر نورند ای برادر افتاده مردانی غیورند ای برادر تکبیر گویان از کنارم پر کشیدند از عرش خود را باز بالاتر کشیدند @defae_moghadas 🍂