🏴 او  می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل خودم دیدم که صحرا لاله گون شد پر از انا الیه راجعون شد خودم دیدم سرش را می بریدند بمیرم برای آن لحظه ای که زینب آمد بالای بلندی ، دید یک عده دارند با شمشیر حسینش را می زنند😭😭😭 یک عده دارند با نیزه می زنند ، کماندار با تیر می زند ، آنهایی که حربه ای ندارند دامن هایشان را پر از سنگ کردند بر عزیز فاطمه می زنند .😱😱😭😭 زینب دستهایش را روی سر گذاشت صدا زد : وامحمدا 😭،😱 واعلیا، 😭 😱وااُماه ،😭😱 واحسینا ،😭😭😭😱😱😱 از تلِّ زینبیه ، زینب صدا می زد حسین با قامتی خمیده زینب صدا می زد حسین هر جا به هر بهانه ، زینب صدا می زد حسین   در زیر تازیانه ، زینب صدا می زد حسین 😭😭😭😭😭 🏴🏴