ارتباط ائمه با شیعیان ⚘جانم به لب رسید تا جانم به لب رسید...⚘ از بشیر نبّال روایتست: 🔸 چند سال به خاطر مشکلاتی، موفق به زیارت امام باقر علیه السلام نشدم. (چون این‌که ساکن کوفه بوده و فاصله تا مدینه بسیار زیاد بود.)   تا این‌که کم کم اموالی پس انداز کرده و شتر لاغری خریداری کردم تا با آن حجّ بروم؛ [به قدری نحیف بود که:] برخی می‌گفتند: این حیوان نمی‌تواند تو را به مقصد برساند!   به هر طور بود حج را انجام داده و بعد خود را به مدینه رساندم، در حالی‌که در مسیر صورت و دست و پاهایم پر از زخم و چاک شده بود. به در منزل امام باقر علیه السلام رسیدم و از خادم خواستم برایم اجازه ورود بگیرد. پس امام علیه السلام صدایم را شنیده و شناخت، فرمود: وارد شو ای بشیر! خوش آمدی!   چون خدمتش رسیدم، فرمود: چند سالی می شود تو را ندیدم؟ چرا حالت این‌گونه است؟    عرض کردم: قربانت گردم! سنّم بالا رفته، استخوانم سست شده و اموالم اندک گشته است. تا این‌که امسال مالی به دستم رسید و شتر لاغری به همراه توشه فراهم کردم و حجّ گزاردم؛ [و چون شتر توان حمل مرا نداشت] گاه سوار می‌شدم و گاه پیاده می‌امدم، برای همین بدنم اینگونه آسیب دید. سپس بعد از حجّ با خود گفتم خدمت شما رسیده و حقّ واجب شما را انجام دهم.   حضرت (ع) فرمود: چه چیزی تو را به این کار واداشت؟ عرض کردم: به خدا قسم، محبّت شما. ✔️ فرمود: «ای بشیر! چون روز قیامت شود، رسول الله (صلی الله علیه و آله) به خدا پناه آورد، و ما نیز به رسول خدا (ص) پناه بریم، و شما هم به ما پناهنده می‌شوید. به نظرت در این صورت در نهایت شما را کجا می‌برند؟ (و سه بار فرمود:) به خدا سوگند به سمت بهشت!».إلی الجنّة... 🔸️أمالي الطوسي، الجزء السادس،‌ح ١٦: أخبرني محمد بن محمد، قال: أخبرني أبو بكر محمد بن عمر الجعابي، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد الهمداني، قال: حدثنا الحسن بن‏ عتبة، قال: حدثنا أحمد بن النضر، قال: حدثنا محمد بن الصامت الجعفي، قال: كنا عند أبي عبد الله (عليه السلام) و عنده قوم من البصريين، فحدّثهم بحديث أبيه عن جابر بن عبد الله في الحج أملاه عليهم، فلما قاموا قال أبو عبد الله (عليه السلام): «إن الناس أخذوا يمينا و شمالا، و إنكم لزمتم صاحبكم، فإلى أين ترون يرد بكم؟! إلى الجنة، و الله إلى الجنة، و الله إلى الجنة، و الله!». 📚بشارة المصطفی (ص) لشیعة المرتضی (ع) ۲/ ۸۸؛ شرح الاخبار۳/ ۴۳۵. @dehban_ir