گرچه سنگ از همه بسیار در آنجا خورده نام مجنون به سر کوچه لیلا خورده عاشق از سرزنش مردم این کوچه مرنج قیمتى تر شده قالیچه اگر پا خورده آه بیچاره زلیخا چقدر حرف شنید چه کسى خون جگر مثل زلیخا خورده خواهشاً از در این خانه بلندم نکنید مگر این کاسه ما حقّ کسى را خورده؟ خواهشاً نامه ما را به خراسان بفرست خواهشاً زود برو نامه ما تا خورده مثل آهوى بیابان به بیابان زده ام چون شنیدم گذرت باز به صحرا خورده من از اینجا بروم زود زمین مى افتم این گدا چیزى اگر خورده همین جا خورده به همه گفته ام این شاه که در این حرم است بیشتر از پسرش غصّه ما را خورده سنگفرش حرمت نام مرا کم دارد گوشه صحن تو سنگ لحدم جاخورده پسر فاطمه مردم گره دارند همه پسر فاطمه در کار گره ها خورده زیر هر کاشی تو حاجت امضا شده ایست روى هر کاشى تو مُهر مداوا خورده پهلویش مطمئناً پشت حرم درد گرفت هرکه اینجا قسم حضرت زهرا خورده کربلا رفتن ما را که خودت میدانى اربعین رفتنم از دست تو امضا خورده؟ پسر فاطمه تشنه است ته گودال و مرکب شمر ولى آب گوارا خورده پیش زینب به هم اینقدر تعارف نزنید پیش زینب چقدر نیزه به آقا خورده چکمه اى که به تنش خورد همان است که بر چادر محترم زینب کبرى خورده به روى خاک، تنش رنگ عوض کرده حسین واى بر این بدنِ بى سرِ گرما خورده "محمد جواد پرچمی"   @khomkhane