حسین(ع)
سرگشته و هراسانم.کجایی ارباب؟
بوی شب بوها مرا تا این جا کشاند. نه! عطر وجود توست که راهم را کج میکند به مستقیم راهها.
پای آن کاج بلند ایستادهای تا مرا ببری به سال ۶۱ و من هنوز مدهوش عطر آمیخته تو با شببوها هستم.
حسین(ع) در این غربتکده تنهایی، به کدام ریسمان چنگ بزنم؟ دردم را در گوش کدام چاه نجوا کنم؟ رازم را با کدام مَحرم واگویه کنم؟ بیم دارم از کتمان رفیق و طعنهی نارفیق. بیم دارم از جفای یار بیوفا.
حسین(ع) مرا با خودت ببر و در گوشهی چادر خواهرت میهمان کن.شنیدهام از سجیهی شما که کَرَم است و عادتتان که احسان است.
مرا امان بده در این دشت بی محابای دنیا.
مرا بپذیر این گونه که هستم. این گونه که خاکسار درگاهت با همهی بدیها آمدهام.
حسین(ع) میترسم از ایمان خُرد و خرده گناههای بیشمار.
میترسم از ناقوس مرگ که صدایش لحظه به لحظه نزدیکتر میشود.
حسین(ع) مرا بشارت بده به بانگ الرحیلِ عند ربهم یرزقون.
حسین(ع) من و دنیا به خود میپیچیم از درد. درد بی یاوری، بی پناهی. کی میرسد آن فرزندی که وعدهاش را داده بودی؟ توانم رفته و گرگ ها از هر سو به سمتم میآیند.
من که هیچ، دنیا دیگر تاب این همه بیعدالتی را ندارد.تاب ندارد کودکان را بیپناه ببیند و دم نزند. یک بار دیده که با کودکان تو چه کردند؟!
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
حسین(ع) برایم بمان در کوران تنهاییم.
بمان برایم درجدال شبههها و حقیقت ها.
باد صدای اذان ظهر عاشورای ۶۱ را به گوشم می نوازد. فرصتی میخواهم تا من وضو ساز کنم و پاک شوم. بگذار بیایم و در رکابت نوکری کنم. بگذار پر وبالم خونی شود.بگذار چادرم خاکی شود.
هراسانم دنبال تربت میگردم در نینوا. بگذار به رکوعت برسم.
الله اکبر
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye