به‌نام‌او ۷ روز عاشورا بود و من منتظر که صف تفتيش زودتر به پایان برسد. خانمی تنومند با روبنده و چادری گلی، محل خروجی در ایستاده‌بود. شلوغی مانع دید من می‌شد. تا کمی نزدیک شدم. دیدم این خانم ظرفی بزرگ گِل درست کرده و گِل را بدون پرسش بر روی سر زنان عرب می‌کشد. برای برخی که خودشان می‌گویند سرشانه ها را هم گلی می‌کند. اما با هیچ یک از خانم‌های ایرانی این کار را نمی‌کند. متوجه دقت او در‌ تفاوت فرهنگ‌ها شده‌بودم. شاید کسی دوست نداشته باشد. وقتی تفتيش من تمام شد. از او خواستم کمی هم سر مرا گلی کند و برای این‌که منظورم را بفهمانم به نوک انگشتانم اشاره کردم و گفتم: _ قلیل خیلی خوشحال شد و گفت: _عینی دستش را پر کرد از گِل و حسابی مهمان‌نوازی کرد. مات و مبهوت بودم که احتمالا حرفم را درست نفهمیده. حالا من با بی‌آبی چه‌طور چادرم رابشویم؟! در همین فکر‌ها بودم که به همسرم برخورد کردم. کلی خندید که چرا این‌قدر خود را گلی کردی. آن‌روز با این حال زیارت وداع را خواندم به امید این‌که امام در لحظات قبر و قیامت تنهایم نگذارد. دو سال بعد در روز عاشورا، سفری به بروجرد استان لرستان داشتم. متوجه شدم این گل‌مالی در این استان سنت دیرینه‌ای بوده و گل‌مالی در روز عاشورا مختص عرب‌ها نبوده است. -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye