به‌نام‌او مرواریدی داشتیم زیبا و پر تلألو در رشته‌ای از مرواریدها. مرواریدی داشتیم از قبلِ تاریخ تا ۵۱ سال پیش، در تلاقی دو بحر، به نام بحرین. مرواریدی درون فیروزه نیلگون همیشه پارس. ناگهان چشم بیگانه به آن افتاد و او را از گردن آویز زیبایمان ربود. مانند دست کودکی که از مادر کنده شود آن‌هم به ظلم. ما ماندیم و حسرت ربودنش. ۵۱ سال است که جای نبودنش درد می‌کند. دردی از جنس خیانت و بی‌لیاقتی. دردی شبیه دستکش مخملی و دست چدنی. دردی از جنس ردپای روباه‌پیر. -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye