بهناماو
مسجد قلب شهر است
خانهدار شدیم وقتی پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) اولین مسجد را بنا نهادند. مکانی برای تمام مسلمانان، با هر رنگ و نژادی. به لطف خاتم الرسل، مسجد مکانی شد برای اجتماع مسلمانان با یکدیگر برای کاراجتماعی در راستای تحقق جامعهاسلامی و تمدن نوین اسلامی.
ما خانهدار شدیم، خانهای که از آنِ هیچکس نبود ولی برای همه بود و این اجتماع نقیضین، عین قاعده لطف بود که خدا از جانب عزیزترین خلقش به آدمابوالبشر هدیه داد.
مسجد، هویت اجتماعی مردم روزگار را زنده کرد و خاکستر نیمه جان مردم خسته را دوباره به شعله انداخت تا ققنوسی پر ابهت و زیبا از هم زیستی مسلمانان را به نمایش گذارد.
هم زیستی برادرانه، آنهم نه از جنس رگ و خون، بلکه به قاعده این آیه شریفه: «أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ» و در زیر ولایت خاتم الرسل در برابری و برادری در سایهی قاعده استثنای: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَکُمْ.
مسجد این ودیعهی الهی، در طول هزار و چهارصد سال رشد یافته و به بالندگی رسیده است؛ گاهی هم از گزند نااهلان در امان نبوده و دچار عزلت شدهاست. اما آنچه واضح است رفتار و تمدن اسلامی مردمان در اعصار گوناگون است که هویت مسجد را بارور و یا کم رونق میکند. مردمانی که تصمیم گرفتهاند در راه صلاح و رستگاری قدم بردارند و یا نه، اندک مطاع دنیا، آنان را کفایت کرده و اهل رهتوشه نبودند برای سفری به طولانی قیامت.
مساجد ایران ما هم تحولی ققنوس وار داشته است. تحولی زیبا چون همان ققنوس که وصفش شد. اگر دلیل خداست که بهترین دلیل است و اگر محمد(صلیاللهعلیهوآله) خاتم پیامبران است؛ پس محل عبادت این خدا هم باید به اوصاف بیاید و اینگونه شد که بتها شکست و طاقها تَرَک برداشت و آتشها سرد شد. آتشکدهها اولین مکانها در ایران بودند که خود را آراستند برای خدایی که منزه است از دوگانگی. پس وقتی اوست آتش و هیزم به چهکار آید؟!
ایران رنگ و بوی آسمانها گرفت، از همان وقت که به یگانگی آن یگانه معترف شد.
ایران کهن در سایه اسلام بالنده میشود و گِل وجودش با عطر اهلبیت خوشبو میشود، تا زمان به صفویان میرسد. حالا حکومت هم، تشیع را فریاد میزند، فرزندانِ زهرا(سلاماللهعلیها) عزیز بودند، عزیزتر شدند. محقق کَرکی خود را به دارالخلافه قزوین نرسانده، شاه طهماسب خود به پیشواز مرجع عالی میرساند برای آستان بوسی. حکومت شیعی باید بسیار روزگار بگذراند تا مس وجودش، طلای آبدیده شود.
مسجد قلب شهر بود، مسجدی که سنگ بنایش برای عبادت کندهشدهبود و به انحراف آتشکده شدهبود. مسجد جامعِ دارالخلافه قزوین، حالا مکانی برای تجمع برادران دینی بود برای تفقه در دین، فرقی نمیکرد زیر ایوان خمارتاشی بنشینند یا زیر ایوان هارونی. کمکم کاسبها دور مسجد جمع میشوند و مدارس هم بی بهره نمیمانند، خواه علوم دینیه تدریس کنند خواه علوم علمیه. از گذار آنها اولین خیابان ایران هم قد راست میکند و میشود خیابان سپه.
مسجد قلب شهر بود وقتی بچههای محل، خود را آنقدر بزرگ دیده بودند که به جنگ اهریمن بروند، دشمنی که تاب انقلاب ایرانشان را نداشت. انقلابی که بنا داشت متصل به انقلاب آخرالزمانی آن مرد انقلابی شود(و میشود ان شاءالله).
اتوبوسها کنار مسجدِجامع صف به صف ایستادهاند تا جوانان شهر را به جبههها برسانند.
جنگ تمام شد و بهار آمد و روسیاهی به ذغال ماند. وقت پیشرفت بود و وقت صدور خوبیها به همه مسلمانان منطقه.
منطقهای که پر شده بود از کثیفی داعش و صهیونیست.
مسجد قلب شهر بود برای راهی کردن دهه هفتادیهایی که چشم مستضعفان سوری منتظر هنرنمایی آنان بود.
رفتند و هنرنمایی کردند، گفتند، (یادت باشد) و ما هم یادمان ماند که حمید ریز نقش مسجد خیابان سعدی شد شهید سیاهکالی مرادی که یک ایران را شیفته و واله خودش کرده بود.
مسجد قلب شهر بود حتی وقتی که خرمشهر داشت سقوط میکرد.
مسجد قلب شهر است همین الانی که داعیه تمدن اسلامی داریم و مسجد قلب شهر خواهد بود زمانی که انقلابیترین مرد تاریخ (انا بقيه الله) بگوید.
🖊فاطمه میری طایفهفرد
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye