به‌نام‌او حجاب معاصرت ترس دارد قبول کنید. ترس دارد وقتی که در قیامت حجاب‌ها کنار رود و خوب و بد نمایان شود، آن‌وقت می‌بینی چه‌ کسانی عیارشان از تو بالاتر است؛ شاید پیرمرد لبنیاتی، شاید زن همسایه، شاید خواهرت، برادرت، شاید همه کسانی که درکشان کردی و درکشان نکردی؛ چیزی شبیه به حجاب، حجاب معاصرت. حجاب معاصرت از آن چیز‌هایی هست که خیلی غافلیم. حجاب نعمت‌هایی که داریم و داشتن آنان خودش نوعی حجاب بوده که نبینیم. اما وقتی از دست می‌رود تازه می‌فهمیم که چه از دست داده‌ایم. حجاب مکانی که زندگی می‌کنیم، وقتی به جای دیگری می‌رویم می‌فهمیم که چقدر خدا دوست‌مان داشته و نمی‌دانستیم. پیامبر رحمت می فرماید: "نعمتان مجهولتان الصحه و الامان" حجاب سلامتی، حجاب امنیت در سایه ولایت. من می‌ترسم که حجاب بیاید و جلوی دیدم را بگیرد، می‌ترسم که قیامت بیاید و از نعماتم بپرسند و من ندانم چه نعمت‌هایی داشته‌ام. می‌ترسم حجاب معاصرت بیاید و من هم خسته از گرانی و قسط و هزار چیز، نفهمم خدا چقدر به من لطف داشته‌است. می‌ترسم از روزی که از من بپرسند و ناشکری کرده باشم. می‌ترسم خیلی بیشتر از تمام این ترس‌هایی که نوشتم. می‌ترسم! نه تا قیامت، نه! از همین چند سال آینده، که مردمانی بیایند و بگویند چرا قدر رهبری سیدعلی را ندانستید؟ قدر مکان زندگی‌تان را ندانستید؟ قدر زندگی عفیفانه خود را ندانستید؟ دنبال چه بودید که ناشکری کردید؟ می‌ترسم که نه قیامت، نه چند سال دیگر، همین الان آن لنگه دنیا کسانی باشند و حسرت داشته‌های ما را بخورند و به حال غفلت‌زده از معاصرت ما نیش‌خند زنند. امید همان حلقه مفقوده این روزگار است. همان که از تو می‌گیرند که تو را و داشته‌هایت را خوار می‌کنند. ایمان، همان آب حیات بشر امروز است که از خود خواسته‌هایش خسته شده و خدا می‌خواهد. امید و ایمان سلاحی است که پیر مرادمان، ما را به آن تنبه داد، با هر مسلکی و مرامی. نکند حجاب معاصرت بیاید... -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye