کاش به دست آقا برسد جثه‌ی ریزی داشت. اول بار که او را دیدم باورم نمی‌شد او با آن تن نهیف آنقدر کار کرده باشد. چادر جلو بسته‌اش را جوری تنظیم کرده بود که پسرش را راحت بغل کند. هیچ‌وقت ندیدم حجاب مانع کارهایش شود.بلکه پوشش او در موفقیت‌هایش تاثیر گذار بود. این اول داستان مریم قصه‌ی من است. او یک نابغه‌ی مسلمان و محجبه است که با وجود توانایی های فراوان به ندای رهبرش لبیک گفته‌است. فوق لیسانس هوا فضا داشت.به راحتی میتوانست‌ در بهترین دانشگاه‌های دنیا دکترا بگیرد.اما نگذاشت دکترا او را بگیرد. همراه همسرش شروع کرد به کار دانش بنیان. بسیار سختی کشید اما کوتاه نیامد تا توانست در ساخت اسباب بازی اسلامی به نتایجی برسد و اسباب بازی ها را وارد بازار مصرف کند. مریم ما چند بعدی‌ست. او وارد جهاد بزرگتری شد و باز هم ندای لبیک رهبرش را از بسیاری از مدعیان زودتر شنید. او حالا مادر ۵ فرزند است. مادر فرزندانی بسیار زیبا و باهوش مانند خودش. با وجود همه‌ی نگرانی‌ها، کنایه‌ها، دلسوزی‌ها، او وظیفه خود در راقبال جامعه، انجام می‌داد. حدود دو ماه پیش، زمانی که هنوز از بستر _برای تولد نوزاد پنجمش_ بلند نشده بود، دچار شکستگی استخوان می‌شود. حالاچند ماه باید پایش در گچ باشد... اما او تسلیم نمی‌شود و باز هم آماده جهاد برای دین و کشورش می‌شود. وقت وقت تواصی به حق است. وقت وقت آمدن است. او هم آمد با پای گچ گرفته و واکر اجاره‌ای و بچه هایی که از کولش بالا می‌رفتند.. اوبه مناطق محروم شهر می‌رفت و در پارک می نشست و زنان شهر را به سهیم بودن در آینده‌‌ی خود تشویق می‌کرد. دیدن او با آن شرایط همه را متاثر می‌کرد. و سخنانش بیشتر اثر بخش بود. به کمک زنانی چون مریم داستان من، آمار مشارکت در شهر از همه‌ی انتخابات بیشتر شد. کاش به گوش جهان برسد که زنان سرزمین من چگونه‌اند. کاش بدانند از دامان چنین مادرانی سربازان صاحب الامر پرورش می‌یابند. کاش بفهمند که دغدغه زن ایرانی ورزشگاه و آزادی های پوشالی نیست. آنان اهداف بزرگی دارند که به مخیله‌ی آنان نمی رسد. کاش بدانند دلیل سرافرازی ایران، دامان این‌چنین زنانی‌ست که مرد را به معراج می‌ برد. کاش به دست آقا برسد که چنین سربازانی دارد. https://eitaa.com/del_gooye/99 -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye