به نام خداوند جان و خرد
🔷غزل شبگردان
در این شبکوچه پیدا نیست جای پای شبگردان
خیابان را قرق کردست های و هوی بی دردان
کسی سنگی سیاه افکند بین کوچه باغ آنگاه
چراغ از دست شیخ افتاد و خندیدند نامردان
به خود می پیچم و از خانه بیرون می زنم ناگاه
چه می خواهند از جان من این اشباح سرگردان ؟!
خیابان با خودش امشب کجایم می برد ناگاه
که پیدا نیست سوسوی چراغ دوربرگردان!
از اینجا در حصار برج های شهر می بینم
که می میرد ابوذر لابلای خیل خونسردان
هیاهوی سیاست پیشگان در خانقاه امشب
به مولاکفر محض است این در آیین جوانمردان
که داد این جام خیام آفرین را دست زندیقان؟
که برد این ساغر خورشید را بر سایه پروردان؟!
نمی آشوبد امشب کاج ها را دارکوب پیر
که پاس همصدایی را ندید از ما کم آوردان!
#محمد_حسین_انصاری_نژاد