#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت54
لبخند زد.
–صدف دختر متین و در عین حال شادیه.
شاد بودنش امیدوارم میکنه، فقط باید باهاش صحبت کنم تا منبعش رو کشف کنم.
خندیدم.
–ببین اون کلا یه کم خوشحال هست ولی دیگه منبع خوشحالیش تاب داشتن مخش نیستا.
امیرمحسن هم خندید.
–منظورم از شادیش این نیست که مدام میخنده، منظورم اینه زندگیش رو دوست داره، اهل غر زدن نیست. تلاشگره.
–خب تو که اینارو میدونی پس دیگه دنبال چی هستی؟
–دنبال معنای شادیش، معنای زندگیش. دنبال این که نکنه موقتی باشه، به خاطر موقعیتش نکنه مقطعی باشه.
–یعنی اگه زندگیش شادیش بیمعنی باشه جواب منفی بهش میدی؟ خندید. به شوخی گفتم:
–قدیما یادته بدترین فحشمون به هم چی بود؟
سرش را به علامت مثبت تکان داد و گفت:
–وقتی خیلی عصبانی میشدیم میگفتیم " خیلی بیمعنی هستی"
واقعا چه فحش ضایعی به هم میدادیما.
–عه؟ چطور؟
–آخه آدمی که زندگیش معنا نداشته باشه. شادیش هم معنا نداره، یعنی فقط با راحتی و یه جورایی تنبلی خوش میگذرونه، یعنی زندگی ایدهآلش بدون سختیه، بدون مقاومت و رنجه،
این آدم سقف شادیهایش بسیار کوتاهه. اونقدر کوتاه که حتی یه بچه هم میتونه اون سقف رو روی سرش خراب کنه. منبع خیلی مهمه، باید همهی شادیهای کوچیک به یه منبع بزرگ وصل باشن وگرنه آخرش غم و غصه میشه.
صورتم را جمع کردم.
–بیچاره صدف، باید همهی اینا رو داشته باشه تا زنت بشه؟
دوباره خندید و با هیجان گفت:
–میدونستی سخت ترین شغل تو دنیا چیه؟
–جدیدا میگن جاسوسیه. خندهاش را جمع کرد.
–همسرداریه.
–واقعا؟
–آره،
–خدا به داد صدف برسه.
با غرور خاصی گفت:
–اتفاقا برام جالب بود که وقتی ازش پرسیدم چرا میخوای ازدواج کنی، گفت:«من هر کاری میخوام انجام بدم قبل از هر کسی اول خودم یه چرا جلوش قرار میدم. اگه جوابی پیدا کردم که عقلم تونست قبولش کنه اونوقت اون کار رو انجام میدم.»
بعد ازش پرسیدم:«پس دلتون چی؟»
گفت:«باهم کنار میان.»
ناباور پرسیدم:
–صدف این حرفها رو زده؟
–اهوم. البته حرفش درسته ولی دلیل نمیشه، کسیام که میخواد بره دزدی اول یه جلسه با وجدانش میزاره، حسابی براش استدلال میاره خوب که قانعش کرد بعد اقدام میکنه، دزدی که نتونسته باشه استدلال درست و محکمی برای کارش بیاره بعد یه مدت سست میشه و بالاخره به راه راست هدایت میشه.
باید استدلالها رو شنید. از حرفش خندیدم.
–چه حرفهایی میزنی امیر محسن، ولی یه چیزایی دلیل نداره، مثل همین ازدواج. آدما نیاز دارن ازدواج کنن، اصلا خود اسلام هم گفته ازدواج دین رو کامل میکنه.
–درسته، ولی چرا بعضی آدمها ازدواج کردن دینشون ناقصتر شده، تازه بداخلاقتر شدن و افسردهتر. چرا خیلیها حسرت زندگی توئه مجرد رو میخورن؟ چرا از زندگیشون لذت نمیبرن؟
–خب شاید چون عاشق همسراشون نبودن. حتی بعضیها از همسراشون متنفرن.
–خب چرا؟ مثلا همین خواهر خودمون، امینه چرا حسرت مجردی تو رو میخوره و از زندگیش لذت نمیبره؟ اون که عاشق شوهرش بود.
شانهایی بالا انداختم.
–با توجه به حرفهای تو لابد واسه عشق و ازدواجش دلیل نداشته.
–درسته، فقط دلش لرزید و تقلا کرد زودتر به خواستهاش برسه. حرفهای آقاجان هم تاثیری نداشت وقتی گفت تحقیق کرده فهمیده روحیه و اخلاق حسنآقا بهش نمیخوره. یعنی خودش سقف آرزوهاش رو کوتاه کرد. اونقدر کوتاه که الان با یه بیمحلی شوهرش خراب میشه و شروع به غر زدن میکنه.
– حرفات رو نمیفهمم امیر محسن. عشق که دلیل نمیخواد، مگه ریاضیه، یعنی این همه زن و شوهرایی که با هم خوش و خرمند همه کاراشون دلیل و برهان داره؟
–بهت گفتم همسرداری خیلی سخته واسه همینه، چون کلا انسان موجود پیچیدهاییه، مثلا دوتا زن و شوهر ممکنه با همین شرایط امینه ازدواج کرده باشن ولی خوشبخت باشن. اونم خب دلایل زیادی داره.
–چه دلایلی؟
–بخوام بگم که باید تا فردا حرف بزنم، همهچی به خود آدمها مربوط میشه.
–وای امیر محسن با این حرفها آدم رو میترسونی، بابا تو دیگه خیلی سختش کردی، اینجوریام نیست، همین مامان و بابا پس چطوری این همه سال دارن با هم زندگی میکنن.
انگشتانش را نوازش گونه روی جلد کتابش کشید.
#ادامهدارد...
💕join ➣
@God_Online 💕
💖🌹🌻🦋
#انتخابات
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>