بسم الله
دوستانم دغدغه های دیگری را هم مطرح می کردند. اینکه مسائل زنان همیشه تقلیل داده می شود به حجاب و استادیوم و مرخصی زایمان و در بحث فرهنگ سازی پذیرش توانمندی های زنان و سپردن جایگاه های شایسته به آن ها کاری نمی شود. حوزه حکمرانی عملا خالی از فکر و حضور زنانه است و همین باعث ساخته شدن یک سیکل معیوب می شود که در تصمیم گیری های مردانه و لحاظ نکردن شرایط زنان، مردها بیشتر فرصت رشد پیدا می کنند و برای مناصب حساس حکمرانی دارای تجربه و جرات بیش تری به نظر می رسند.
دغدغه درستی بود. اما این ها را که من نمی توانستم مطرح کنم. من نماینده جایگاه خودم بودم. زنی که موقعیت های شغلی تمام وقتش را به خاطر تربیت بچه ها رد کرده ولی راضی هم نشده که خانه نشین باشد. با آزمون و خطا و تلاش راه و روش خودش را برای تاثیرگذاری بر جامعه از داخل منزل پیدا کرده.
تردیدم را با آنها مطرح کردم که اگر آقا همه چیز را می داند پس چرا باید رفت و چیزی گفت. بحثی درگرفت که نتیجه اش قانع کننده بود. آقا مشکلات را می داند و آنها که باید در میدان عمل مشکل را حل کنند، کاهلی می کنند. مثل آموزش و پرورش که آقا دوازده سال است خواستار تحول بنیادین در آموزش و پرورش است و بارها در سخنرانی های عمومی و مطالبات خصوصی این را مطرح کرده. اما عملا تحولی صورت نگرفته. مطالبه مردمی و رسانه ای شدن ماجرا دست آقا را قدرتمندتر می کند برای فشار بیشتر به مسئولین امر. از هیات که درآمدم دور سرم لامپ های کم نوری روشن و خاموش می شدند. اما هنوز نمی دانستم چه باید بکنم. متنم را صبح فرستاده بودم برای چند نفر از دوستان نکته بینم. بازخوردها جالب نبودند. هر کدام بخشی از متن را علامت زده و صوت داده بودند. اینجاش واست دردسر می شه ها! عوضش کن...چه باید می کردم؟
#پشت_صحنه_دیدار
#قسمت_چهارم
#دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan