┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
📜 ویژهنامهی داستانی
#بازگشت_به_سرزمین_خورشید
🔹️ در مورد
#فضل_بن_شاذان
💢 قسمت بیست و چهارم
🖋 به پدرم گفتم: پدر جان! این اختلافات درونی میان شیعیان، سبب تضعیف جبههی شیعه نمیشود؟ من فکر میکنم احتمالا مخالفین شیعه از این اختلافات خیلی خرسند باشند.
پدرم فرمود: بله پسرم! متأسفانه همین طور است. با وجود توصیههای بسیار ائمه به شیعیان در مورد مواسات و همراهی برادران دینی خویش و باورنکردن تهمتها و امثال آن، متأسفانه تنگنظریها و حسادتها و جهلها سبب شده که در میان خود شیعیان اختلاف زیادی باشد و به تبع از هیمنهی شیعه در جامعه کاسته شود. من فکر میکنم اگر شیعیان در درون متحد بودند، چه بسا فرج امر ائمه زودتر رقم میخورد ولی افسوس از اینکه منیتها و جهالتها مانع این مسأله شده است.
متأسفانه دشمنان هم به این مسأله علاقه دارند و در کورهی اختلافات بین اصحاب میدمند و با نسبتدادن عقاید فاسد به برخی از اصحاب، زمینهی دشمنی بین اصحاب را شدیدتر میکنند.
پدرم ادامه داد: البته فراموش نکنیم که در قم نیز، افرادی هستند که چنین دغدغههایی داشته باشند ولی در کل فضای قم، اخباریمسلک و نصگرا است ولی در بغداد انواع و اقسام تفکرات به وفور رواج دارد. نصگراتر از قمیها هم در بغداد پیدا میشود و عقلگرای افراطی نیز در بغداد هست.
به پدرم گفتم: چرا در مورد خود مسألهی عقلگرایی و نصگرایی از امام سؤال نمیپرسند؟! تا اگر یکی درست است، به سراغ همان بروند.
پدرم پاسخ داد: در مورد همین مسأله نیز سؤالات متنوعی از ائمه پرسیده شده است ولی گاهی افراد از یک کلام امام در پاسخ به این سؤال برداشتهای متعدد دارند و هر کسی فرمایش امام را بر کار خویش تطبیق میکند!
این همه آیات و روایات در فضیلت تفکر و تدبر و تعقل در یکسو موجود است و از طرفی ادلهای در مورد تعبد و امثال آن نیز در سویی دیگر و به نظر میرسد که هر دو باید با هم جمع شوند و تنافی ندارند ولی متأسفانه در عمل میبینیم که افراد خودشان را محور تعادل و عملکرد صحیح میدانند.
بگذار ماجرایی را برایت تعریف کنم.
از المفضل بن عمر که خودش از افرادی بود که تلاش میکرد فعالیتهای سیاسی داشته باشد تا حکومت را به دست امام برساند و به همین خاطر با اراذل و اوباش ارتباطاتی داشت تا به اهدافش برسد، نقل شده است: یکی از اصحاب به امام صادق عرض کرد که این اختلافی که بین شیعیان شماست، چیست؟! من در کوفه در میان حلقههای شیعیان مینشینم و آن قدر اختلاف در حدیثهایی که نقل میکنند وجود دارد که نزدیک است که در دین خودم شک کنم! ...
امام به او فرمودند: همانا مردم ولع دارند که به ما دروغ نسبت بدهند... من به یکی از ایشان حدیثی را میگویم و او از نزد من خارج نمیشود مگر اینکه آن را به صورتی غیر از آن چه هست، تأویل میبرد و این به آن خاطر است که آنها از حدیث ما و محبت ما آنچه در نزد خداست را نمیجویند و میخواهند از حدیث ما برای دنیایشان استفاده میکنند و هر یک از ایشان میخواهد خودش رئیس باشد! ... پس هر گاه حدیث ما را خواستی بر تو باد به این کسی که نشسته است. پس من پرسیدم که ایشان کیست؟ پاسخ دادند که او زرارة بن اعین است.
بگذار روایتی دیگر از جناب عبدالعظیم حسنی که از سادات حسنی است و از بزرگان اصحاب ائمه است، برایت نقل کنم. ایشان از امام رضا نقل کرده است که امام رضا به ایشان فرمودند:
اى عبد العظیم سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که راهی برای شیطان، بر خود قرار ندهند و آنها را به راستى در گفتار و برگرداندن امانت فرمان بده و آنها را فرمان بده به سکوت و ترک جدال و نزاع در آنچه که فایدهای برایشان ندارد و به رو آوردن و دیدارکردن با یکدیگر؛ چرا که این کار مایهی تقرب و نزدیکى به من است. و خود را مشغول نکنید به تفرقهانداختن بعضی از بعضی دیگر، که من سوگند خوردم با خود هر که چنین کند و یکى از دوستانم را به خشم آورد، از خدا بخواهم تا خدا او را در دنیا به سختترین عذاب دچار کند و در آخرت او را از زیانکاران قرار دهد، و بفهمان به آنها که خدا نیکانشان را آمرزد و از بدکارانشان درگذرد جز آنکه شریک قرار دهد برای خدا و یا اینکه دوستی از دوستانم را بیازارد، یا بدى و کینهی او را در دل گیرد، پس همانا خدا او را نیامرزد تا اینکه برگردد از آن کارش و اگر برگشت که خوب و گرنه روح ایمان از قلبش بیرون میرود و از ولایت من خارج شود، و بهرهاى در ولایت ما ندارد و پناه میبرم به خدا از این وضع.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya |
dinshenasi.com