بسم الله الرحمن الرحیم قسمت ۲ 🖋 این خودآموزی گنج بزرگی بود. آرام آرام تقویت شده بود و منی که روزگاری بعد از درس استاد هم نمی‌فهمیدم، بدون درس استاد در حدی می‌فهمیدم که اساتید جاهایی که اشکال داشتند از من سؤال می‌پرسیدند. البته آن زمان نمی‌دانستم که این مهارتی که می‌گویم در من وجود دارد! صرفا می‌دانستم که وقتی می‌خواهم چیزی یاد بگیرم، می‌روم و حتی الامکان یاد می‌گیرم. تا حدی فکر می‌کردم نان استعداد می‌خورم. البته مدتی که گذشت، به یقین رسیدم که نان استعداد نیست! تصورم این شد که نان تلاش و زحمت‌کشی است. بگذریم که بعدا فهمیدم نان چیز دیگری است! فعلا نمی‌گویم! باشد طلبتان تا آخر پیام‌ها روشن شود ان شاء الله... خلاصه اینکه اعتماد به نفس بالایی پیدا کرده بودم. خیلی زحمت می‌کشیدم. بسیاری از درس‌های دانشگاهی را در همان ایام دبیرستان در حد ریز و کنکوری مسلط بودم. در ریاضی ۱ و ۲ دانشگاه بخش‌هایی که بعدا فهمیدم در دانشگاه‌های تهران نیز خوانده نمی‌شود، تا ریز ریز تمارینش را حل کرده بودم. در شیمی همین طور. در فیزیک ۱ و ۲ دانشگاه همین طور. هنوز یک دبیرستانی بودم ولی از نظر علمی، خیلی جلو زده بودم. به تسلط خوبی هم رسیده بودم. دو سال، قبل از کنکورم با بچه‌های پیش‌دانشگاهی مدرسه، در کنکور کشوری سنجش شرکت می‌کردم و رتبه زیر صد کشوری می‌آمد، یعنی درس‌هایی که جلوجلو خوانده بودم، طوری خوانده بودم که در رقابت با پیش‌دانشگاهی‌های کشور، جزو صد نفر اول بودم. بالاخره کنکور شد و بعد از آمدن نتایج کنکو، به اجبار با وجود تمایل به رفتن به حوزه، جام زهر نوشیدم و به رشته عمران در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول شدم... 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com‌