. دلخوشے هایِ ڪم ِ دور و برت را بردند بد زمینگیر شدے! بال و پرت را بردند روے دستان تو با تیر سه پر؛ پرپر شد گوش تا گوش...دهان پسرت را بردند چشمت از داغ جوان تار شد و ڪم سو شد می‌زدند و همه نام پدرت را بردند علَم افتاد و تنِ علقمه را خون برداشت ڪمرت خم شد و قرص ِ قمرت را بردند با وضو نیزه-زنان وارد گودال شدند آن عقیقِ یمنِ شعله ورت را بردند چڪمه هایت را با نیزه درآورد ڪسی تیرباران شده بود و سپرت را بردند تا بگیرند دو سه جایزه از دست یزید(لع) دست و پا میزدے آقا خبرت را بردند پیش زینب(س) به تو بسیار جسارت ڪردند غارتت ڪرده و بر نیزه «سرت» را بردند! مرضیه عاطفی | 👉 @Do_KhatRoze 📜