دم در دستشویی دانشگاه، مردد بودیم که ، که یکی از دانشجویان محترم با نامه‌ای در دست برای امضا، با نهایت ادب و احترام پرسید: حضرت آقا! بر می‌گردید یا نه؟! می‌خواستیم بگوییم: پَ نه پَ، گرین کارت به ما داده‌اند، همانجا می‌مانیم. باز دیدیم، ژانر «پَ نه پَ» دیگر از رونق سابق افتاده، و در عوض، دستشویی رفتن ما همچون همیشه از اوجب واجبات است. از این رو، به ایشان لبخند ملیحی تحویل دادیم و رفتیم به کارمان برسیم. طبق معمول همه دانشمندان، توی دستشویی داشتیم فکر می‌کردیم چرا آن بنده خدا فکر کرده ما از دستشویی بر نمی‌گردیم و کارش لنگ امضای ما می‌ماند؟ یادمان افتاد که از قدیم الایام، مردم ولایت ما به دستشویی می‌گفتند «خارج». دبستان که می‌رفتیم، هر وقت که همکلاسی ما تندش می‌گرفت، می‌گفت: آقا اجازه! ما خارج داریم! و معلم مهربان هم اجازه خروج صادر می‌کرد؛ کعینهُ مأمور فرودگاه که مي‌خواهد مُهر خروج بزند روی گذرنامه کسی. لابد این ارباب رجوع هم با خودش فکر کرده، ما نیز مثل بعضی از اختلاس کنندگان محترم، یا همراهان بعضی مسئولین، اگر خارج برویم، احتمال برگشتن‌مان زیر صفر است و قاعدتاً موجب نگرانی ارباب رجوع! و با خودمان، همه عزت و اقتدار ملی را خارج می‌کنیم و کشور دچار آسیب می‌شود. فلذا، از همین تریبون محترم با صدای رسا اعلام می‌کنیم که ما هر وقت خارج برویم، با روحیه بیشتر بر می‌گردیم و همه نامه‌های معوقه را امضاء می‌کنیم. به داد همه ملت می‌رسیم. بساط مهرپروری و عدالت‌پروری می‌گستریم. نفت می‌آوریم. یارانه می‌دهیم. رایانه توزیع می‌کنیم. لطفاً ای ارباب رجوع محترم! نگران خارج رفتن ما نباشید. ما از اوناش نیستیم! @dohhol