همه با زبان ایما و اشاره یک چیز می خواهند؛ از صف خارج شویم و جلو برویم. از صف کنده می شویم، به سمت حاجز.
راننده ها به احترام، دست بلند می کنند برایمان.
کریم توضیح میدهد: «ماشین را شناخته اند. چون ایرانی ایم راه میدهند، که رد شویم.» نمی گویند ایرانی، می گویند
#اصدقاء.
اینجا ایرانی یعنی دوست. در قاموسشان، دوست در صف بازرسی نمی ایستد. محبتی زلال و عربی.
بغض گلویم را مشت می کند. بذر این دوستی، جان بچه های مدافع است که اینجا خاکش کرده اند. بذری که با خون آبیاری شده تا ایرانی بشود اصدقاء.
📚برگرفته از کتاب
#همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab