📖 درسهای نهج البلاغه ▫️ شرح خطبه ۲۱۶ جلسه اول / ۲آذر۱۴۰۳ نمای کلی خطبه حجت الاسلام قنبریان • این خطبه مکمل نامه مالک اشتر (مربوط به کارگزاران) و به روابط متقابل حاکم و مردم می پردازد. در کافی ج۸ ص۳۶۲ تا ۳۶۰ هم آمده که ۲نفر توثیق ندارد. 🔸 خطبه پنج بخش اصلی دارد 1⃣ حق و فلسفه آن نسبت من له الخق و من علیه الحق و رابطه حق و تکلیف: لاَ يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلاَّ جَرَى عَلَيْهِ وَ لاَ يَجْرِي عَلَيْهِ إِلاَّ جَرَى لَهُ حق در ذات خودش نوعی مساوات دارد. 2⃣ بزرگترین این حقوق: حق متقابل مردم و والی البته در فقه ما سهم چندانی ندارد در حالی که باید همواره خوب، موشکافی و به‌روزرسانی شود. وَ أَعْظَمُ مَا اِفْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْكَ اَلْحُقُوقِ حَقُّ اَلْوَالِي عَلَى اَلرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ اَلرَّعِيَّةِ عَلَى اَلْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَةِ وَ لاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ اَلرَّعِيَّةِ قدرت در آن نه از بالاست نه از پایین؛ بلکه رابطه کاملا متقابل است. حتی کلمه "قدرت" خیلی گویا نیست و ادبیات خاصی را می‌طلبد. وقتی از فرض و واجب خدا می‌گوید، چرا از آثار و کارکردش هم سخن می‌گوید؟ با اینکه در خطبه قاصعه میفرماید خدا عمدا فلسفه احکامش را معلوم نکرده تا بنده را از غیر بنده مشخص کند. ایمان اسلامی: علم قطعی پیشین + ابهام پسین در متعلقات. ایمان مسیحی: از اول ابهام است. عقل پذیر نیست چنانچه نزد ایمان گرایانی مثل کی یررکگارد اخلاق پذیر هم نیست! ایمانش عقل‌ستیز و علم‌ستیز نیست. حالا کسی که استاد آموزش بندگی است، اینجا کارکردهای این حکم مهم اجتماعی سیاسی را بیان می‌کند. 3⃣ حالت خروج از اعتدال در روابط میان والی و مردم عهدنامه بیشتر زبان توصیه و هنجاری است اما اینجا بیشتر توصیف، که نشان‌دهنده‌ی اهمیت روایت در تشخیص مسئله از نامسئله است. 4⃣ توصیه‌ها: فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ اَلتَّعَاوُنِ عَلَيْهِ فَلَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اِشْتَدَّ عَلَى رِضَا اَللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِي اَلْعَمَلِ اِجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اَللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ اَلطَّاعَةِ لَهُ قلب رآکتور اینجاست؛ که از تحلیل‌های قبلی گرفته و در جای خود توضیح خواهم داد. 5⃣ مواجهه با مدح والی: اینجا کسی مفصل حضرت را مدح میکند: فَأَجَابَهُ عليه‌السلام رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ بِكَلاَمٍ طَوِيلٍ يُكْثِرُ فِيهِ اَلثَّنَاءَ عَلَيْهِ وَ يَذْكُرُ سَمْعَهُ وَ طَاعَتَهُ لَهُ و حضرت مدح والی را دردی می‌داند که درمانش می‌کند: فَلاَ تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ اَلْجَبَابِرَةُ وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَادِرَةِ وَ لاَ تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ ... فَلاَ تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ ... در این موارد شکسته نفسی، اغراء به جهل مخاطب است؛ حضرت علیرغم عصمت دارد سبک حکمرانی بیان می کند. 🔹 گلایه از جبهه انقلاب موقف هیچ یک از بزرگان این جبهه با حضرت آقا، موقف خود آیت الله خامنه ای با امام نیست! امام با آنها می اندیشید و اینها فهم و درک خود را به تفکر امام عرضه می کردند، تصحیح و رشد می کردند. وقتی شدیم فقط شارحان لفظی، شارحان خوبی هم نمی شویم! لذا هرکس کنجی از حرف را می گیرد و فصل الخطاب بودنش را از دست می دهد و از قضا محل اختلاف ها می شود! 🔹 روضه نامه 28 - جواب نامه معاويه وَ قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ اَلْجَمَلُ اَلْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ وَ لَعَمْرُ اَللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ و گفته‌اى كه مرا چونان شتر مهار كرده به سوى بيعت مى‌كشاندند. سوگند به خدا! خواستى نكوهش كنى، امّا ستودى، خواستى رسوا سازى كه خود را رسوا كرده‌اى وَ مَا عَلَى اَلْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لاَ مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ وَ هَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِكَ قَصْدُهَا وَ لَكِنِّي أَطْلَقْتُ لَكَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِكْرِهَا مسلمان را چه باك كه مظلوم واقع شود، ما دام كه در دين خود ترديد نداشته، و در يقين خود شك نكند، اين دليل را آورده‌ام حتّى براى غير تو كه پند گيرند، و آن را كوتاه آوردم به مقدارى كه از خاطرم گذشت. ☑️ @doros_ghanbarian