مصدق در دوران وزارت مالیه تصمیم به استعفا گرفت اما ناکام ماند. در دوران رضاخان از سیاست کناره گرفت. در دوران نمایندگی مجلس، به علت ممانعت مجلس از دسترسی او به پرونده تدین، استعفا کرد. (همان، ص 51) مردم، در دوران نخست وزیری مصدق به تهدیدهای وی برای استعفا عادت کرده بودند تا اینکه در اوج مبارزه، تهدید خود را عملی نمود و البته بهخاطر حمایت آیتالله کاشانی پس از قیام 30 تیر به قدرت بازگشت. او حتی در دوران مبارزه نفت نیز تصمیم به استعفا و اقامت در اروپا داشت. او همچنین بارها به بهانههای گوناگون و از ترس محاکمه و ترور، به مکانهایی چون منزل خود، سفارت انگلیس، مجلس و... پناهنده شد. (رک. روزنامه کیهان، 22 تیر 1332) دکتر امینی از بستگان نزدیک وی و وزیر کابینهاش بارها از ترس او سخن گفته است. او به نقل مصدق در بحرانها مینویسد «آقا حیثیت من در خطر است و نمیتوانم، میترسم». او هنگامی که امکان خانهنشینی و فرار نمییافت تصمیم به خودکشی میگرفت. (رک خاطرات علی امینی، به کوشش حبیب لاجوردی، ص 86)علی امینی همچنین در خاطرات خود اینگونه مینویسد: «دکتر مصدق سه اسلحه خصوصی داشت یکی عصا... که بلند میکرد، دیگری مبالغه در نشان دادن ضعف و بیماری... اسلحه دیگر او گریه بود که به وسیله آن مردم را به رقت میآورد و به دنبال خود میکشید». (رک خاطرات علی امینی، به کوشش یعقوب توکلی، ص 62)
* مصدق مردی که از همه بیشتر شاه را دوست داشت!
#مصدق سیاستمداری محافظهکار بوده است که به شخص شاه علاقهمند و مخالف برچیده شدن حکومت شاهنشاهی در ایران بود. او در مجلس دورة چهاردهم طی نطقی میگوید: «بنده میخواهم اینجا عرض کنم که من در این مجلس از همه بیشتر شاه را دوست دارم» «ما امروز یک شاه خوب داریم و شاه خوب را باید نگاه داریم». «… خدا شاهد است آقایان! این شاه وطن خودش را دوست دارد. با حسن نیت است و والله شاید کسی از ما به قدر او حسن نیّت ندارد» ( حسین فردوست، ظهور و سقوط چ سوم، تهران، اطلاعات، ۷۳، ج۱،ص۱۶۸٫) پس از نخستوزیری در مجلس میگوید: «در این مجلس به شاهنشاه جوانبخت خود قسم خوردهام و یک آدم بیشرافت نیستم که به این شاه جوانبخت… خیانت بکنم و یا اگر بخواهند به این شاه خیانت بکنند من از آنها جلوگیری و یا او را محکوم به آن مجازاتی که لازم است نکنم.» ( سلطانی «پیشین»، ج ۱، ص ۴۶-۴۴٫ )این جملات مصدق بسیار صادقانه است زیرا اگر مواضع سیاسی او در مقابل شاه و آیتالله کاشانی رهبر مذهبیون و در جریان اعدام نواب صفوی و یارانش و سایر زندانیان سیاسی بررسی کنیم خواهیم دید او مردی کاملاً صادق و وفادار به شاه و سلطنت است. دکتر مصدق از نفوذ و محبوبیّت آیتالله کاشانی و سایر علما در مطرح نمودن خود در بین مردم و موجه جلوه دادن چهره خود بسیار بهره برد اما پس از آن هر جا میدید که سلطنت از طرف این نیروها در مخاطره است از سلطنت دفاع میکرد. (علی رضوینیا، نهضت آزادی، چ سوم، تهران کتاب صبح، سال۸۰ ، ص۳۵٫ و سلطانی «پیشین»، ص۵۰-۴۶٫) و در جریان دستگیری و اعدام نواب و یارانش نیز هیچ قدمی در جلوگیری از اعدام آنها ننمود. ( مدنی«پیشین»، ص۵۷۷٫) در دولت مصدق فقط و فقط یک زندانی سیاسی داریم و آن هم «نواب صفوی» است، آن هم به مدت ۲۰ ماه. این خیلی مهم است، کسی که کار اصلی نهضت را جلو برده، کسی که بدون او و فدائیان اسلام نه مصدق و نه حتی آقای کاشانی هم نمیتوانست جریان ملی شدن نفت را به انجام برساند، حالا او در زندان است.