🔸 ✍بعد از شهادت ایشان پیش امام خمینی رفتم ڪه آن زمان قم بودند. آمد و روی یڪ پتو نشست و من روبرویش نشستم. نوشته ای را برای امام خواندند و او سرش را پایین انداخت و بنا ڪرد ریختن و گفت: من برای شهید نیک بخت ناراحت شدم. موقعی که مصطفای خودم شهید شد، اینقدر ناراحت نشدم؛ برای اینڪه این شخصی بود که وقتی با تلفن با من حرف می زد، گفتم: چرا نمی آیی ڪه شما را زیارت کنم؟👈 گفت: آقا من نمی خواهم شما شوم. من می خواهم ڪاری ڪه اینجا انجام می دهم، استفاده اش برای شما باشد. شما هم خوشحال باشید. من برای این شدم ڪه این شخص می توانست نصف ایران را بچرخاند، ولی او به هدف خودش رسید. همچنین فرمودند: این چنین شخصیت هایی خیلی دیر به وجود می آیند. زمانی ڪه همه چیز را با هم داشته باشند؛ هم ، هم و هم و همه چیز راداشته باشند. اینها مانند یڪ ستون می توانستند برای مملڪت ڪار ڪنند. :۵۸/۵/۱۶،ترور توسط اشرار ضد انقلاب،شهرستان خاش 🌸| @dosteshahideman