#تجربه_برگزیده ۱۱۳
#فرزندآوری
من یه نوجوون هیجده ساله هستم
و فرزند اول خانواده، یه داداش کوچیک تر از خودم دارم که الان کلاس هشتمه...
ما از چهار پنچ سال پیش به پدر و مادرمون میگفتیم، ما باید خواهر داشته باشیم، کلی انتظار کشیدیم، از صحبت های حضرت آقا درباره فرزند آوری گفتیم، براشون از بعضی خانواده های پرجمعیت مثال میزدیم، خلاصه بعد از کلی راه رفتن روی ذهن پدر و مادر، بالاخره فهمیدیم یه عضو جدید داره به خانواده ما اضافه میشه... 😍
ما فقط و فقط آبجی میخواستیم چون من و داداشم و بابام سه تایی مَرده خونه بودیم و مادرم بین سه تا مرد گیر افتاده بود تا بالاخره یه دختر هم داشته باشه که تو کارها کمکش کنه و....
خلاصه تا شش ماه اجازه ندادیم کسی متوجه بشه، ولی بعدش که فهمیدن حرف ها شروع شد، از یه طرف بعضی از فامیل ها به مادرم میگفتن دستت درد نکنه، ما چند سال بود میخواستیم بچه سومو بیاریم ولی جرأت نمیکردیم، حالا که شما برای سومین بار بچه دار شدی، ماهم بدون ترس و لرز بچه سومو میاریم😊😊😊
این فرزند آوری خودش یه
#امر_به_معروف_عملی بود، چرا که بعد از فرزند سوم پدر و مادرم، شش تا خانواده دیگه بچه دار شدن...
دیگه حرف های بقیه رو که میگفتن تازه آسوده خاطر شده بودی، راحت شده بودی و دو تا بس بود مگه میخوای چکار کنی و... شرح نمیدم.(تو خود حدیث مفصل، بخوان از این مجمل) 😂😂😂
حالا از قسمت ناراحت کنندش بگم براتون، ما داشتیم سره انتخاب اسم خواهرمون دعوا میکردیم، که فهمیدیم بچه پسره😡😡😡😡
کلی ناراحت شدیم، ولی معتقد بودیم هرچه خدا بخواد همون میشه ولی ناامیدم، نشدیم به طوری که تا لحظه آخر امید داشتیم بچه دختر بشه تا این جا هم پیش رفتیم که وقتی برادرم به دنیا اومد، زنگ زدم مادر بزرگم گفتم بچه پسره یا دختره 😆😆😆😆 یعنی منتظر شنیدن این بودم که بگه دختره ولی😢😢😢
زندگی ما از وقتی امیر عباس اومد از این رو، به اون، رو شد... نشاط بیشتر، تحرک بیشتر و تحمل بیشتر و رزق و روزی معنوی و علمی بیشتر و هزاران چیز خوبه دیگه...
من و داداش وسطیم هنوز ناامید نشدیم و باز هم به پدر و مادرم میگیم ماااااا آبجی میخوایم 😉
شما دعا کنید خدا یه خواهر صالحه و سالم نصیب ما کنه...
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1