۲۷۷ من یه خانم ۴۵ ساله هستم. ۲۷ سالگی ازدواج کردم و ۳۰ سالگی پسرمو بدنیا آوردم. بارداری فوق العاده سخت داشتم در ۴ ماه اول بارداری میگرن شدید میگرفتم و بعد از بدنیا آوردن پسرم بعلت بی تجربگی تا ۳ ماه دچار زخم شدید سینه شدم که هر بار که بچه معصوم برای شیر خوردن گریه میکرد من هم برای شیر دادن گریه میکردم. واقعا یه شکنجه بود. وقتی پسرم ۵ ساله شد تصمیم گرفتم بچه ی دوم رو برای کمک به تنهایی پسرم بدنیا بیارم. چشمتون روز بد نبینه به غیر از ۴ ماه میگرن اول بارداری بخاطر بیماری ناگهانی پدرم و احتمال فوتشون، از ناراحتی زیاد بدنبال بقیه چکاپهای باردای نرفتم و وقتی بعد از یه وقفه به سراغ این چکاپها رفتم آزمایش نشون داده بود جنین من مشکوک به سندرم دان است و باید آمینو سنتز میشده که بخاطر وقفه در انجام آزمایشات از زمان آمینوسنتز گذشته و دیگه نمیشه کاری کرد. خلاصه از استرس زیاد، قند بارداری هم گرفتم. و با استرس زیاد دختر گلم بدنیا آمد سالم... اما من بزرگترین اشتباه زندگیمو انجام دادم و بخاطر سختیهای بد دوران بارداری مخصوصا سر دخترم تصمیم به بستن لوله هام گرفتم و همسرمو هم متقاعد کردم و ایشون که مشکلات دوران بارداریمو دیده بود برخلاف میلشون، رضایت داد. الان الحمدالله دوتا دسته گل دارم چه در سلامت چه در تربیت ولی نادم و پشیمانم که این چه کاری بود که با خودم کردم؟!😔 خیلی تلاش کردم و دنبال راه حلهای متعددی من جمله آوردن بچه افتادم ولی هر کدام سختیهای خودشو داره... مثلا عمل برای باز کردن هم هزینه ی خیلی زیادی داره و هم عملهای سختی داره که دیگه از عهده و تحمل بنده با این سن و سال برنمیاد. الان منو بچه ها و همسر همه با هم غصه میخوریم که از نعمت بچه ی بیشتر محرومیم. و این پشیمانی تا ابد با من هست. سختیها هر چند زیاد و دشوار بلاخره تموم میشه ولی نباید در بحرانها تصمیم عجولانه گرفت که قابل جبران نیست. من همیشه با خواندن تجارب دوستان در این کانال یاد اشتباه خودم می افتم که اگر انجام نداده بودم الان مثل خیلی از دوستانم، بچه ی سوم وچهارم هم آورده بودم و کلی شادی و نشاط به بچه هام و زندگیم هدیه داده بودم. اما خوشحالم که میبینم الحمدالله هستند کسانی که در زندگی به جا و به موقع تصمیمات درست میگیرند. گفتم شاید تجربه ی تلخ من درس عبرتی باشه برای دیگران... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1