۳۷۸ من حدود ۹ سال میشه که ازدواج کردم، از همون اول ازدواج به شدت دوست داشتم بچه دار بشم اما مدام به دلایل مختلف این مساله رو به تاخیر انداختم. مثلا همون اوایل ازدواج الحمدلله خدا بهمون لطف کرد و قرار شد به سفر حج مشرف بشیم، گفتیم خوب پس باشه بعد از حج. یک مدت کلاس خیاطی می رفتم، گفتم بذار تموم بشه بعدش. با خودم می گفتم من با اتوبوس میرم کلاس و تو کلاس هم شاگردها گاهی غیبت و ... میکنن دوست ندارم بچه ام تو این فضاها قرار بگیره!!! بعدش میخواستیم برای درس همسرم بریم خارج از کشور، هرچی من گفتم همسرم گفتن اسباب کشی و جابجایی ها زحمت داره، یه وقت مشکلی پیش میاد یا بچه ات میفته بذار بعد از اینکه رفتیم خارج. بعد از اینکه رفتیم و مستقر شدیم یک مدت باز به دلایل و عوامل مختلف دیگه اقدام نکردیم. یک مدت تو خونمون بنایی داشتیم و روزها کارگر تو خونمون بود و فکرمون مشغول بود گفتیم بذار تموم بشه بعد! بعد یک مدت یکی از اقوام مون که محرم من هستن برای کاری به این کشور میومد و زیاد میومد خونمون- شاید مثلا ماهی یه بار یا دوماهی یه بار و هر بار ده دوازده روزی میموندن - و چون خونمون کوچک بود و کلا دو تا اتاق بیشتر نبود و یک حیاط کوچیک، میگفتم خوب اینطوری که نمیشه اقدام کرد! و تا من بیام حساب کتاب کنم ببینم تخمک گذاریم کی میشه و ... فرصت از دست می رفت. ولی در واقع شاید کوتاهی از خودمون بود. بعدش خونه خریدیم. میخواستیم بنایی کنیم در حد دوسه ماه، گفتیم خوب پس بذار کارامون تموم شه جابجا بشیم، بعدش. چون تنها هم هستم گفتم معلوم نیست کسی باشه برای اسباب کشی کمکم کنه، خودم تنهام اگر باردار باشم خطر داره پس دیگه ان شاءالله باشه رفتیم اون خونه اقدام میکنیم... نشون به اون نشون که بنایی و جابجایی مون حدودا بیشتر از یک سال طول کشید!!! و اتفاقا برای بیشتر کارهای اسباب کشی هم خواهرشوهرم و شوهرش اومدن بهمون کمک کردن بعدش هم یک هفته پدرشوهر و مادرشوهرم اومدن و اونقدر ها دست تنها نموندم ... و و و و در این مدت، فرصت ها مثل ابر از دست رفتن! و حالا من موندم و پشیمانی این همه سال که چرا تو این مدت به دلایل بیهوده این امر مهم رو به تاخیر انداختم! دغدغه رزق و روزی و مسایل مالی و رفاهی اصلا نداشتم چون معتقدم روزی رو خدا میده چه خانواده دو نفر باشه چه ده نفر و هیچ کس روزی کس دیگه ای رو نمیخوره! بلکه مسایل معنوی و آرامش روحی و اثرش بر سلامت روح و جسم فرزند مدنظرم بود. اما وقتی فکر می کنم میبینم به خاطر مسایلی تا حالا بچه دار نشدم که خیلی هاش شاید به خاطر روحیه کمال گرایی بوده و قابل اغماض بوده. همش با خودم فکر میکردم بذار در یک شرایط روحی و جسمی و فکری خیلی خوبی باشم که بچه ام سالم باشه ... اما حالا فهمیدم که این حالت معمولا خیلی پیش نمیاد و هر مرحله زندگی همیشه برای خودش یک برنامه ها و دغدغه هایی داره که روح و فکر آدم رو مشغول می کنه و اگر آدم بخواد منتظر یک شرایط خیلی ایده ال بمونه شاید هیچ وقت به اون موقع نرسه! اون موقع دوست داشتم در بهترین شرایط روحی و معنوی و بهترین زمان اقدام کنم که بچه های خیلی خیلی صالح و عالی از نظر روحی و معنوی داشته باشم اما این تفکر باعث شده که بعد ۹ سال هنوز اصلا بچه ندارم! چه عالی و چه غیر عالی!!! البته هنوز برای داشتن بچه های خیلی صالح و عالی از لطف و رحمت خدا ناامید نیستم. البته سوء برداشت نشه! نمیگم به مسایل معنوی بی توجه باشین؛ نه اتفاقا خیلی خیلی هم توجه کنین و مراقب باشین ... اما وسواس زیادی از حد به خرج ندین و کارهای غیر متعارف نکنین و فرصت ها رو ازدست ندین شما وظیفه خودتون رو کامل کامل انجام بدین، یعنی کوتاهی نکنین! مراقبت ها و توجه هایی که در روایات توصیه شده مربوط به شرایط زمان و مکان و روحی و تغذیه ای و مال حلال و ... کاملا و با دقت و توجه رعایت کنید ؛ ولی بعدش دیگه بقیه اش رو دیگه به خدا بسپرید. بعد از انجام وظیفه دیگه کار رو به خدا بسپرین و از او بخواین که فرزند صالح بهتون عنایت کنه و در توجهات و مراقبت های شما اثر قرار بده و فرزندتون و جنین تون رو از شرور روحی و یا احیانا اثار وضعی گناهان حفظ کنه تازه من مشکل تخمدان پلی کیستیک هم دارم که تو این مدت سعی کردم با طب سنتی درمان کنم اما چون همیشه ایران نبودم بین درمان و دارو هم مدام فاصله میفتاد و روندش کامل نمیشد و همین باعث شده که قاعدگی های نامنطم دارم و حالا الان که میخوام بچه دار بشم با مشکل مواجه ام! و شاید همین تاخیر هم در شدید تر شدن مشکلم موثر بود! دیگران بهم میگفتن که چرا بچه دار نمیشین اما متاسفانه کمتر کسی به این نکات اشاره میکرد. بیشتر حالت تیکه و کنایه و ... بود تا نصیحت عقلایی و جدی و عاقبت نگری! 👈ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1