#تجربه_من ۴۶۴
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#مادری
#فرزندآوری
از نوجوانی خواستگار داشتم. خواستگار ها با اینکه آدمهای بدی نبودند اما ملاکهای مورد نظرم رو نداشتند؛ این شد که پروسه ازدواجم حدودا یکسال طول کشید. اونم به خاطر فیلترهایی بود که پدرم گذاشته بودند تا خوووب خواستگارها الک بشن.
بعد از یکسال رفت و آمد افراد مختلف بالاخره نیمه گمشدهام رو در سن ۱۸ سالگی پیدا کردم.☺️وضع مالی هر دو خانواده خیلی خوب نبود. به خاطر همین تا اونجا که تونستیم از خرجهای اضافی پرهیز کردیم و سعی کردیم هیچ ولخرجی نداشته باشیم. مراسم نامزدی و عقد خیلی خیلی غریبانه اما شیرین برگزار شد. اون زمان دقیقا مصادف با شروع و شیوع کرونا در ایران بود.
دو ماه بعد با جیب خالی خالی و توکل محض تصمیم گرفتیم بریم سر خونه زندگی خودمون. هیچ کدوم از دوتا خانواده وسع مالی نداشتند که بخوان برای ما جهیزیه تهیه کنند.😔 اما من به آیه ی "اِن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ... ۳۲ نور" ایمان کامل داشتم.
با کمک خیرین و هدایای نقدی فامیل جهیزیه بسیار بسیار سادهی ما آماده شد. مراسم عروسی هم به سادگی عقد و نامزدی برگزار شد.
از همون اول تصمیم داشتیم که زود بچه دار بشیم اما به خاطر بیماری هایی که درونم پیشروی کرده بودند و من روحم ازشون خبر نداشت این قضیه تا هشت ماه به تاخیر افتاد😞 و طی این هشت ماه من با لطف و عنایت خدا و اهلبیت علیهم السلام درمان شدم.😍
این هشت ماه خیلی به من سخت گذشت. برای منی که عاشق بچه بودم و کل نوه های فامیل رو خودم بزرگ کرده بودم و از کودکی با رویای شیرین مادر شدن به خواب میرفتم خیلی سخت بود. از اینکه اطرافیان قضاوتم میکردند. هر جا میرفتم و میدیدم هم سن و سالام مادر شدند ولی من......😞😭😭 بغض میکردم و شبها بی صدا گریه میکردم.
این هشت ماه هم با همه سختی هاش تموم شد. نوروز ۱۴۰۰ به مشهد رفتم و اون چند روز خیلی حالم بد شد. شک کردم که باردارم اما نبودم😔 باز هم دلشکسته تر از قبل... دکتر رفتم و گفت بخاطر بیماری های قبلیای هست که داشتی و اثرش هنوز یه کم تو بدنت مونده. وقتی دیدم اینطوری کار پیش نمیره تصمیم گرفتم چله زیارت عاشورا و حدیث کساء بگیرم.
تو تمام زندگیم هر موفقیتی داشتم از برکت خوندن زیارت عاشورا بوده. چله رو شروع کردم اما میخواستم تا زمانی که حاجت نگرفتم ادامه ش بدم حتی اگر بیشتر از ۴۰ روز بشه.
دهه کرامت شد. دوباره با همسرم راهی مشهد شدیم. روز ولادت امام رضا علیه السلام اونجا بودیم.😍😍😍 اونجا خیلی دلم شکست. با امام رضا علیه السلام شروع به درد و دل کردم و حرف دلم رو بهشون گفتم. خیلی آرام شدم. انگار خدا سکینه قلبی بهم داده بود. راهی شهرمون شدیم.
تو ایام امتحانات درسیام بود که متوجه شدم زیر دلم گاهی درد میگیره، خیلی بویاییام قوی شده، احساس ضعف زیادی میکنم و همش دوست دارم غذا بخورم. بی اعتنا از این علائم رد شدم تا اینکه یهو شک کردم که نکنه واقعا.....😍😍😍😍 آزمایش دادم و در کمال ناباوری متوجه شدم که یک ماه و نیمه که باردارم.😍😍😍😍😍😍😍😍 نمیدونم چجوری از خدا و امام رضا علیه السلام تشکر کنم. هنوز که هنوزه خودم باور نکردم.
از همه خانمهای عزیز التماس دعای ویژه دارم. دعا کنید بارداری خوبی رو پشت سر بگذارم 🌷امیدوارم به حق امیرالمومنین، همه چشم انتظارها دامنشون به اولاد سالم و صالح سبز بشه.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1