#تجربه_من ۵۴۴
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#عقیم_سازی
من نوزده ساله ام بود و همسرم نزدیک بیست سال که عقد کردیم و هفت ماه بعد با یه مجلس ساده رفتیم خونه خودمون و البته دور از خانواده هامون و تو یه شهر دیگه
من و همسرم عاشق بچه بودیمو از همون ابتدای عروسی تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم که بعد از شش ماه متوجه شدم باردارم خیلی خوشحال بودیم و به خانواده هامون گفتیم و البته از طرف مادرم خیلی استفبال نشد، چون نگران دوری و کم سن و سالی و شرایط سخت مالی مون بود ولی همین که من و همسرم خوشحال بودیم انرژی میداد.
ویارای خیلی سختی داشتم و شرایط سخت مالی هم از طرف دیگه، شرایط رو سختتر میکرد ولی الحمدالله بازم خوشحال بودیم
تابستون به شهرستان رفتیم و نمیخواستم بیشتر کنایه و .... رو بشنوم از مشکلات نمیگفتم و خودمو مقاوم نشون میدادم البته خانواده همسرم خیلی خوشحال بودن.
فرزند اولم پسر بود خداروشکر در صحت و سلامتی کامل و بدور از هیچ مشکلی بدنیا اومد اما چون نچرخیده بود مجبور شدم سزارین کنم و این گذشت و وقتی نزدیک سه سالگی پسرم فرزند دوم رو هم باردارشدم و البته با ترس و لرز به خانواده اطلاع دادم که باز از سمت مادرم بخاطر نگرانیها با استقبال خوبی مواجه نشدم ولی خداروشکر دخترم در صحت و سلامتی کامل بدنیا اومد.
وقتی نزدیک سه سالگی دخترم بود، فرزند سومم رو هم باردار شدم و این دفعه چهار ماهه بودم که به مادرم گفتم و ازشون خواستم که به کسی نگن، چون دیگه تحمل نیش و کنایه نداشتم.
چون سرزارین سومم بود خیلی از دکترا منو ترسوندن و اصلا قبول به عمل نمی کردن و با رفتار بدی با من برخورد میکردن. در حالی که الان می بینم خیلی از خانم ها چهارپنج بار هم سزارین شدن.
تنها حامی من همسرم عزیزم بود که قوت قلبی بود برام و مخصوصا سر فرزند سومم سنگ تموم برام گذاشته بود.
خلاصه نزدیک زایمان و ترسوندنها از خطرات سزارین و مرگ مادر و چسبندگی و ..... تو سن ۲۹ سالگی با پافشاری اطرافیان و چند جلسه مشاوره با چند دکتر زنان که من و همسرم باهم رفتیم، به این نتیجه رسیدیم برا بستن لوله ها سر زایمان و نامه گرفتیم و روز زایمان فرزند سومم، این عمل انجام شد ولی به امید اینکه بعد از چند سال بگذره و طبق گفته ی خود دکترا که میتونی دوباره باردار بشی و فلان و بهمان تن به این کار دادیم که الان خیلی پشیمونیم.
خدا بهم سه فرزند سالم و خوب داده بود و انصافا علیرغم گلایه خیلی از مادرا من براحتی سه فرزندمو بزرگ کردم و سر هر فرزند برکات خدا تو زندگیمون بیشتر و بیشتر میشد.
بعد از گذشت چند سال من و همسرم تصمیم گرفتیم برای بچه دار شدن و پیشنهاد ای وی اف دادن و داریم مراحل اولیه شو انجام میدیم که امیدوارم خدا لطفی کنه و بدون دردسر سپری شه، گرچه که اونم عوارض خودشو داره و ....
و اینو بگم الان که داریم کارهامو انجام میدم به هیچکس نگفتیم که دوباره سرزنش نشیم.
خواستم به تمام زنان سرزمینم بگم تحت هیچ شرایطی این عمل رو انجام ندید، که حتما حتما پشیمون میشین.
و اینکه خدا نگذره از کسانی که به زوجین فشار میارن و مجبور میکنند به کارهایی که تهش فقط ندامت و افسوس هست.
از خدای مهربونم میخوام مثل همیشه پشت و پناهم باشه و لیاقت مادری رو دوباره نصیبم کنه.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1