وقتی که رساندند به مولا خبرش را
دنبال نمودند ملائک گذرش را
از رنگ رخ و حالت او عرش به هم ریخت
حیدر چه کند پر زدن همسفرش را
ای وای علی بر سر بالین بتول است
انداخته از دوش عبا شال سرش را
بر پای نهاده سر مظلومه ی خود را
هر جور که خواند نکند وا بصرش را
از مرتبه ی فاطمه در عرش الهی
تا دختری حضرت پیغامبرش را
وقتی که به او گفت؛ منم، فاطمه، حیدر
بر خویش کشانید مسیر نظرش را
آن دم که بکت خواند بکی را به تلاقی
تا دهر بود خون کند از غم جگرش را
وقتی به علی گفت که هنگام وداع است
وقتی به علی گفت حدیث پدرش را
آنگاه علی ماند و غم عمر پس از او
با پرسش بگرفت چرا خس گهرش را
گفتش که مرا شام علی غسل و کفن کن
تا آنکه نگیرند ددان دور و برش را
مخفی شود از خلق مزارم که بجویند
زین واقعه و علت ما لا ظهرش را
ای عسکری این طور مگر خلق بفهمد
باید علوی بود و پذیرد خطرش را
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۸ دی۹۹
#حضرت_فاطمه #حضرت_علی