هدایت شده از پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
با خودت چه فکری کرده بودی؟! که یک لحظه خنجر را فرو می‌کنی توی جام زهر و توی دو لحظه فرود میاری‌اش روی طاق آسمان، آب هم از آب تکان نمی‌خورد؟! می‌گویم دو لحظه چون امکان ندارد لحظه‌ی اول را بدون تردید گذرانده باشی! مگر می‌شود علی را دیده باشی و وقت خطا دلت نلرزیده باشد؟ اصلا با خودت فکر نکردی با این جنایت چه رسم خون‌باری را در تاریخ راه انداختی؟! اگر تو نبودی و دست‌هایت بین راه می‌شکست و پاهایت به محراب علی باز نمی‌شد کدام ملعونی جرأت داشت پسر علی را به گودال قتلگاه ببرد؟! اگر نبودی و بنای امام‌کُشی راه نینداخته بودی... آه کاش هرگز نبودی ابن ملجم! کاش سر راهت، ابابیل ظاهر می‌شد و سنگ روی دست‌هات می‌ریخت! کاش به مسجد که رسیدی و نوای سبحان‌اللهِ علی را که شنیدی، زانوهات سست می‌شد و به رکوع علی اقتدا می‌کردی! کاش سر تردیدت می‌ماندی و شمشیرت تا همیشه بین زمین و آسمان معلق می‌ماند! کاش علی را از زمین نگرفته بودی! او از ابتدا هم زمینی نبود اما، ما زمینی‌ها سخت به او محتاج بودیم. کاش همین امشب که دل‌هایمان از دوری فرزند علی سخت به هم پیچیده، به سوزِ دلِ مظلومین عالم، خدا آتش و درد را بر تو شعله ور کند! @pichakeghalam