قرائت صفحه 420 سوره مبارکه احزاب
تقدیم به 💖
🌷 شهید عيسی حیدری 🌷
✍️ عنوان خاطره : خنده رو
عیسی همیشه خنده رو بود و در اوج ناراحتی هم خنده از لبانش دور نمی شد...
💠
برش اول:
بعد از عملیات والفجر ۸، توی پادگان قشله دیدمش. گفتم: راستی موسی برادرت شهید شد؟
خندید و گفت: انا لله و إنا الیه راجعون.
💠
برش دوم:
می گفت: دوست ندارم موقع شهادت چهره ام غمگین باشد مبادا دیگران با دیدن من خوفی از شهادت در دلشان ایجاد شود.
می خوابید روی زمین با چشم های نیمه باز و لبخندی بر لب. می گفت: دوست دارم این طوری شهید شوم.
💠
برش سوم:
جنازه هایی که روی آب می ماندند در کوتاه ترین زمان سیاه می شدند. عیسی شب عملیات کربلای پنج داخل آب شهید شد. بعد از چند ساعت بدنش را از آب گرفتیم. طراوتش مانند کسی بود که تازه حمام کرده باشد. با همان لبخند روی لبش.
راویان: ابراهیم شمسی و مهدی محسنی
#روزانه_یک_صفحه_قرآن
#شهید_عیسی_حیدری
#شادی_روح_پاکش_صلوات
الّلهُمصَلِ علیمُحمّد و آلمُحمّد وعَجّلفرجهم