✍ زمینِ زیرپای ما نوعاً کالا است؟!
🔻بخش دوم
• حال که دانستیم مفهوم مالکیت زمین به چه معناست و مالک آن بعد از خدا چه کسی است، به سراغ این پرسش میرویم که چرا(با چه هدفی) اراضی در اختیار افراد قرار میگیرد؟ هدف از واگذاری نعمت ارزشمند زمین به مردم این است که آن را مستعدِّ بهرهبرداری سازند تا بدین وسیله از ثمرات و منافع آن استفاده کنند. روی آن باغات را ایجاد کنند، به کشت و زرع بپردازند برای خود ساختمان هایی بنا کنند و در یک کلام آن را «آباد» کنند [یا آباد نگاه دارند.] در قرآن کریم نیز درباره رسالت انسانها در این دنیا آمده است که «او(خداوند) کسی است که شما را از زمین پدید آورده و از شما خواست که به آبادانی آن بپردازید.»«... هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا ... »(هود؛ ۶۱) طبق همین آیه مبارکه، چنانچه مردم با قصد تبعیت از امر خداوند به آبادانی همت کنند، عبادت خدا را نیز به جا آوردهاند. از آیاتی همچون «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ... » (بقره؛ ۲۹) و «وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ» (الرحمن؛ ۱۰) در مییابیم که بهرهگیری از مواهب زمین برای همه است و به گروه ویژهای اختصاص ندارد و مطابق آیات ۳۳ تا ۳۵ سوره یس، مؤمنان بر اساس جهانبینی الهی و توحیدیشان میدانند که احیا و آبادانی اراضی از سوی آنها در اصل به اراده پروردگار بازمیگردد و بایستی شکرگذار نعمات واصله از سوی خداوند باشند.
• اما چگونه اراضی، در اختیار مردم قرار میگیرد؟ با توجه به صحبتهای قبلی؛ برای اقدام در جهت آبادسازی [یا آباد نگاهداشتن] رضایت و اجازه مالکِ اصل زمین، شرط است. چنانچه فرد [پس از کسب اجازه در مورد آن قطعه زمین مشخص] روی سطح زمین، مزرعه یا باغ ایجاد کرد یا ساختمانی را بنا کرد، اعیان زمین را مالک میشود و اختیار آن را دارد(مثلاً میتواند آن را بفروشد) اما اگر زمین را به حال خود رها کرد و یا خراب شد (اعیان از بین رفتند) در این صورت مالک، قطعه زمین را به شخصی دیگری برای آبادسازی واگذار میکند. در احکام اسلامی مربوط به زمین نیز همین موارد عقلائی بیان شده، مثلاً زمین موات(خراب) شرعاً «انفال»(ملکِ منحصر به امام) به حساب میآید و برای همین کسی نمیتواند آن را جزء داراییهای خود بداند و در معرض فروش قرار دهد. یا مثلاً در روایتی صحیح از امام باقر علیهالسلام نقل شده است که: «هر گروهی که قطعه زمینی را احیا یا آباد کنند پس آنها به این زمین سزاوارترند.»
• بر همین اساس کاملاً واضح است که مالک عرصه حق دارد از افرادی که برای برداشت محصول، زمین در اختیار آنها میگذارد، سهمی را طلب کند و حتی اراضی را به کسانی واگذار کند که توانایی بیشتری در پرداخت این سهم داشته باشند.(در فقه به این سهم، «طسق» گفته میشود که جزئی از منابع مالی حکومت اسلامی تشکیل میدهد.)
• میزان اهمیت و جایگاه «همگانی بودن اراضی» آن زمان برای ما روشن میشود که بدانیم اجرای این قاعده، پدیدآورندهی یک نظم اجتماعی منحصر به فرد در متن جامعه است. در این ساماندهی اجتماعی، عدهای از افراد، مالک مزارع و باغهای غالباً وسیع هستند و برخی دیگر با بستن قراردادهایی همچون مزراعه، مساقات، اجاره نفس و اجاره زمین به خدمت این افراد درآمده و در آن اراضی کار میکنند. پس در واقع اغلب جمعیت در فضای روستایی زندگی کرده، همگی آنها در بخش واقعی اقتصاد مشارکت میکنند و عمدهی مایجتاجشان نیز در همانجا تأمین میشود. همچنین تعداد شهرها(روستاهای بزرگتر) بسیار محدود و اغلب به دلیل تجارت تجار و حکمرانی حاکمان به وجود میآیند و البته روستاهای اطراف را به یکدیگر متصل میکند. از خصوصیات دیگر این نظم اجتماعی، میتوان به پررنگ نبودن مسائلی از قبیل «بیکاری» و یا «عدم توانایی تامین مسکن» اشاره کرد هرچند در عوض موضوع کلی «فقر» یک مسئله مهم محسوب می شود. (توضیح درباره آن ساماندهی اجتماعی بسیار است، اما فعلاً به همین حد که برای موضوع «زکات ظاهری» کافی به نظر میرسد، بسنده میکنیم.)
➖➖➖➖➖
✊جنبش مردمی احیای زکات
📡
@e_zakat