9⃣
🔴 قیل و قال| بخش نهم
⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری
✍ کیوان سلیمانی
🔸 نوشته اید «ایجاد تحول و اصلاح در حوزه (فارغ از مناقشات دربارهی مصداق تحول و اصلاح) یکی از آرمانهای جریان تشیع سیاسی است که از دههها قبل دنبال شده و مشخصاً دو رهبر جمهوری اسلامی داعیهدار آن بودهاند...شاگردان جوان آیتالله خمینی نیز که میتوانستند آرمان استاد خود را در بدنهی حوزه پی بگیرند، پس از انقلاب، هرکدام متصدی مسئولیتها و سمتهای سیاسی و اجرایی و عرفی در نظام تازهتأسیس شدند و بدینگونه قم و مشهد و اصفهان خالی از نمایندگان جدی تشیع سیاسی ماند.»
🔹 تأثیر حضور نسبی روحانیت در مسئولیت های حکومتی در ضعف درونی حوزه های علمیه تقریبا درست است اما تقبل آن دسته از مسئولیت هایی که نیازمند «مهارت و معرفت اسلامی» در عصر نظام سازی دینی هستند مانند قوه قضائیه، اجتناب ناپذیر و گاه برای تحول و پیشرفت دیالکتیکی علمی و عملی ضروری است، البته اشتغال در مناصبی که چنین نیازهایی ندارند اشتباه است، ضمنا این ضعف متأثر از کمبود نیرو یا حداقل تصور این کمبود در هر دو سو هم هست؛ تجربه تلخ واگذاری دولت به لیبرال ها و تکنوکرات ها، و البته نفوذ طمع قدرت یا گسترش اشتیاق خدمت! در بخشی از بدنه روحانیت نیز بر تراکم ترافیک قم تهران افزوده است!
🔹 پیشنهاد ایجابی شما برای حل این مسئله چیست؟ جدایی روحانیت از سیاست، و حوزه از حکومت، و واگذاری دولت به نئولیبرال ها و تکنوکرات هایی که خود از عوامل تسریع «سکولاریسم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» هستند؟ یا «تربیت نیروهای متخصص متعهد» بر اساس «اقتضای تخصصی مسئولیت ها» برای «انجام مأموریت های نظام اسلامی» مبتنی بر «شبکه نیازهای جامعه»؟
🔸 نوشته اید «پس از آیتالله خمینی، آیتالله خامنهای با ادبیات و رویکرد متفاوتی آرمان تحول در حوزه را پی گرفت. اگر رهبر نخست از جایگاه «مرجعیت» چنین آرمانی را دنبال میکرد، رهبر دوم اما از جایگاه «رییس حکومت» در پی تحول بود. اگر تحولخواهی آیتالله خمینی درونزا و نرمافزاری و متکی به نیروها و ظرفیتهای درونی حوزه بود، تحولخواهی آیتالله خامنهای اما برونزا بود و سختافزاری و متکی به اهرمهای قدرت سیاسی. بااینحال هر دو تلاش فرجام مشابهی یافتند و در میدان عمل ناکام ماندند.»
🔹 جز دهه پایانی، در چندین دهه تلاش آیت الله خمینی برای تحول حوزه و جامعه، حکومتی وجود نداشت تا امام رئیس آن باشد! و ایشان طبیعتا از جایگاه «روحانیت انقلابی»، «مرجعیت حوزه» و البته از جایگاه «رهبری نهضت» در پی هدف خود بودند، و در همان ده سال پایانی پس از به اوج رسیدن مسیر تحولی حوزه و جامعه و پیروزی انقلاب اسلامی، امکانات و فرصت هایی به واسطه «ریاست حکومت» و در واقع «ولایت فقیه» در «حکومت اسلامی» نیز بر آنها افزوده شد، آیت الله خامنهای نیز در دوران «نهضت» از جایگاه «روحانیت انقلابی» در جهت تحول اجتهادی و اجتماعی حوزه و جامعه کوشیده، و بعد از انقلاب و جنگ و رحلت امام، این مأموریت را با استفاده از همه ظرفیت جایگاه های چندگانه پیگیری کردند؛ هرچند با توجه به تفاوت شرایط تاریخی، سهم مرجعیت در سیره رهبر اول، و سهم مدیریت در روش رهبر دوم، بیشتر بود.
🔹 مطلق انگاری دوگانه های سیاه و سفید «درون زا برون زا» و «نرم افزاری سخت افزاری» ناشی از کم توجهی به تفاوت دوره های تاریخی قبل و بعد از جنگ و انقلاب، و امکانات و اقتضائات خاص آنهاست. طبیعی است پس از انقلاب، بستر بسط تلاش های ساختاری برای تکمیل نظام برآمده از انقلاب اسلامی از جمله در عرصه معرفتی چه حوزه و چه دانشگاه فراهم، و البته با وقوع جنگ تا حدی محدود شد، و مجددا پس از جنگ و رحلت امام، به نحو بهتری فراهم شد.
🔹 پیشنهاد شما رهاکردن حوزه ها و تحریم اقتصادی آنهاست؟! حمایت همه جانبه از «نهادهای متکفل مبانی، معارف و علوم» خود، برای همه حکومت های متنوع جهانی بلااشکال است اما برای تنها حکومت شیعی جهان گناهی نابخشودنی است؟!
🔹 مسئولیت رهبران انقلاب و نظام «هدایت گفتمانی» و «مدیریت ساختاری» نهضت، و تأسیس و توسعه نهادهای لازم با توجه به شرایط مختلف است؛ صرف تفاوت راهکارها که عموما متأثر از زمینه و زمانه است، مبین هیچ امر مثبت و منفی ای نیست، بلکه آسیب شناسی انتقادی مصداقی اقدامات و مسیر حرکت است که می تواند به نتیجه گیری واقعی و قضاوت علمی بیانجامد، وگرنه صدور حکم یک طرفه «سیاه و سفید» شکست سیاست های دینی جمهوری اسلامی به سبک «دادگاه های صحرایی» کار خاص و سختی نیست!
📌 ادامه دارد...
🔴 جامعه شناسی اسلامی
🔴
@iisociology