1⃣
ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️
بخش اول؛ تبیین مسئله.
▫️
واقعیت، روایت یا ذهنیت؟ ما قال یا من قال؟ اعتراض، عصیان یا اغتشاش؟ جامعه یا حاکمیت؟ مردم یا دشمن؟ علل ایجادی یا اعدادی؟ فرهنگی اجتماعی یا امنیتی رسانهای؟
۱. مسئلهی محوری این متن، نارضایتی اجتماعی و اعتراضات برخاسته از آن در سالهای مختلف است. بدیهی است هیچ جامعه و انسان سالم دارای عقل و قلب سلیمی موافق خشونت غیرعقلانی و مخالف مقابله با اغتشاش سازمانیافته و تروریسم نیست، اما نه هر اعتراض و عصیانی چنین است و نه این وضعیت، بهانه موجه برای تداوم غفلت از
تبیین،
توصیف،
تحلیل و
حل مسئله.
۲. هیچ وجودی خارج از حیطه و احاطه واقعیت نیست اما اگر با تسامح پدیدههای عینی را
واقعیت، تصویر رسانهای از آن را
روایت و تصور عمومی از آن را
ذهنیت بنامیم، میتوان درباره این سه، مباحثی را مطرح کرد.
هرچند امروزه کم و کیف تأثیر روایت بر ذهنیت و هر دو بر واقعیت پیچیدهتر شده اما ضمن اذعان به اهمیت روایت و ذهنیت، واقعیت مهمتر از این دو و روایتساز و ذهنیتساز است و برای تحلیل و تحول اجتماعی باید بر واقعیت متمرکز شد.
در سالهای اخیر با اوجگیری جنگ روایتها، رویکردی در حال غلبه بر طیف محافظهکار است که همسو با پستمدرنیسم، روایت را مهمتر از واقعیت معرفی میکند. این مسیر منجر به پیامدهایی مانند عدم بهبود وضعیت و روایتسازی غیرمنطبق بر واقعیت خواهد شد.
۳. فهم درست یک کنش اجتماعی، مستلزم تمرکز بر
ما قال به جای
من قال است. هرچند تیپشناسی معترضان نیز معنادار و مفید است اما تمرکز بر آن به جای محتوای مد نظر آنها، منجر به خطای تحلیلی و راهبردی میشود. در برخی تحلیلها تمرکز بر نسل زد و سلبریتیها جای توجه به مطالبات و مدعیات معترضان را گرفته و در نتیجه اصلاح تربیتی و محدودیت رسانهای، موضوعیت و اولویت یافته است.
۴. متغیر داخلی اصلی در اعتراضات،
حاکمیت_جامعه و نظام ربط میان این دو است و نه صرف جامعه. نگاه متمرکز بر معترضان و طفره رفتن از پرداختن و پذیرش نقش و سهم حاکمیت، منجر به مقصرپنداری معترضین و سلب مسئولیت از عاملیت اصلی میشود.
۵. برای پیدایش و گسترش یک پدیده، علل ایجادی و اعدادی مختلفی نقشآفرین هستند.
علل ایجادی، نقش محوری در پدیداری و تولد مسائل داشته و
علل اعدادی نقش مهم در پایداری و تشدید آنها. برای تحلیل و حل بنیادی مسئله باید نقطه تمرکز و عزیمت خود را علل ایجادی قرار داد و علل اعدادی را ناظر به آنها ملاحظه و فهم کرد.
۶. هر پدیده اجتماعی برای پدیداری و پایداری مستلزم ریشهها و بسترهایی در بطن و متن
جامعه و فرهنگ آن است. وقایع اخیر نیز، دارای ریشهها و شاخههای چندبعدی در ساحات مختلف اجتماعی، فرهنگی، امنیتی، رسانهای و... هستند. هرچند حضور و هجمه
امنیتی و رسانهای محسوستر و گستردهتر از دورههای پیشین بوده اما غفلت از زیربنا یا تمرکز بر روبنا ناموجه است.
جامعه هست و هستی جامعه و مسائل آن فراتر از بازی و نزاع شبکههای رسانهای، فرقههای سیاسی و گروهکهای امنیتی است. مگس بر زخم مینشیند و تا زخم هست مگس هم هست. بنابراین عرصه اجتماعی فرهنگی، ساحت اصلی مد نظر میباشد.
۷. اعتراضات اجتماعی را به دو دسته
مسالمتآمیز و
خشونتآمیز تقسیم میکنند. شاید بتوان حد متوسط و میانی این طیف را تفکیک و ذیل نوع پرخاشگرانه یا عصیانآمیز یا
جهرآمیز دستهبندی کرد. اعتراضات خشونتآمیز را نیز میتوان به دو دسته
سازمانیافته و
غیرسازمانیافته تفکیک کرد.
این تفکیکهای انعطافبخش ما را از نگاه صفر و صدی بر حذر داشته تا اعتراضاتی که از سطح مسالمت فراتر رفته و به پرخاش و عصیان اولیه رسیده را بلافاصله ذیل خشونت تعریف نکنیم بلکه با پذیرش حق اعتراض حتی در حد پرخاش، جهر و عصیان، معترضان را به افتادن در مسیر خشونت عریان وا نداریم و همچنین هرگونه اعتراض خشونتآمیز ناشی از انگیزههای شخصی و اجتماعی را منتسب به معاندان، سازمانها و گروهکهای تروریستی ندانیم.
۸. باید از تقلیل کنشگران به حاضران در
خیابان پرهیز کرد و با نگاه جامع، معترضان
خانه تا خیابان، منتقدان فضای مجازی، اعتصابکنندگان، کمککنندگان به معترضان میدانی و نهایتا معترضان و عصیانگران و اغتشاشگران میدانی را ذیل یک اتمسفر نارضایتی و اعتراض چندبعدی و چندسطحی ملاحظه کرد.
تحدید معترضان به اغتشاشگران خیابانی، این کژکارکرد ناخواسته و معنای نهفته را منعکس میکند که تنها اعتراض خشونتآمیز میدانی به رسمیت شناخته میشود. این رویکرد، اعتراضات مسالمتآمیز را به سوی رادیکالیسم و وندالیسم سوق میدهد.
کیوان سلیمانی
@edallat