بسم الله الغیور قسمت29 (ضمیمه) درسنامه عفاف، ص114 🔹عفاف‌گرايي مردي خدا ترس، و رسيدن به مقامي كه دعايش مستجاب گشت در روايتي به‌نقل از امام سجاد ع چنین آمده: مردی با خانواده‌اش برای سفری عازم شدند. برای آن سفر تصمیم گرفتند از طریق دریا مسافرت كنند. پس از اینکه سوار کشتی شدند، طوفانی وزيدن گرفت، به‌گونه‌ای که کشتی و اهل آن همه غرق گشتند، همسر این مرد به وسیله تخته چوبی خود را از مرگ نجات داد و به جزیره‌ای رسید و در همان‌جا ناگهان با مردي فاسق مواجه گشت! مرد به او نزديك شد و زن را مضطرب و نگران كرد. مرد گفت: چرا نگرانی؟! زن گفت: از خداي خود مي‌ترسم! سخن زن، مرد را به خود آورد و گفت: «من باید بیشتر از خدا بترسم!» آنگاه برخاست و به سوي خانه‌اش بازگشت و در حالي كه از كرده خود پشيمان و تائب بود در مسیر، با راهبي همراه شد؛ گرمای خورشید هر دوی آنها را می‌آزرد. راهب گفت: بیا از خدا بخواهیم تا بین ما و خورشید سایه‌ای افكند. مرد گفت: من کاری نيك در خود سراغ ندارم تا زمینه این لطف خداوند گردد. شما دعا کن تا من آمین بگویم، راهب، خدا را خواند و از او خواست که سایه‌ای برای آنها مقرر گرداند مرد هم آمین گفت. زماني اندك سپري نگشت كه قطعه ابری روی سر هر دو قرار گرفت. پس از طي مسافتي، سر یک دو راهی، از یکدیگر جدا شدند، كه با شگفتي ابر با آن مرد روان شد! راهب به او گفت: تو از من بهتر بودي كه دعاي تو مستجاب شد! بگو چه كاري كرده‌اي كه مستحق اين كرامت گشتي؟! مرد جریان خود را نقل کرد. راهب گفت: خداوند گناهان گذشته‌ات را آمرزيده و فایل p.d.f کتاب درسنامه عفاف در کانال عفاف‌گرایی👇 @efaf_amin