هنوز سرویسش نیامده بود. برای مسابقه المپیاد کتاب مدرسه، کلاس توجیهی گذاشته بودیم مخصوص کلاس هشتمی‌ها. المپیادی که هم خودش اختیاری بود و هم شرکت در کلاس توجیهی‌اش! مشغول آموزش مطالب بودم که ناظم مدرسه، درب کلاس را هول داد و در حالی که دست یکی از کلاس هفتمی‌ها در دستش بود گفت: «امکانش هست این آقا هم در کلاس شرکت کند؟ نشسته پشت پنجره‌ی کلاس شما و با یک شوقی مشغول یادداشت‌برداری شده.» نگاهش کردم و گفتم: «کلاس توجیهی‌ هفتمی‌ها شنبه‌است.... امّاااا... بیاید...» به صفایش غبطه خوردم! وقتی می‌نشست، دفتری را که هنوز به دستش بود دیدم... دیدم دقیقا همان نموداری که روی تخته کشیده‌ام کشیده... از پشت پنجره‌ی بسته کلاس. @ehsanSaadi