فرازی از یک 🔹شهید اول راه علی🔹 رُخت فروغ خداوند دادگر دارد قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد میان خلق شود چون محبتت تقسیم، پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد خدای ثنای تو را در کتاب خود گوید رسول، مِهر تو را همچو جان به بر دارد... حدیث وصف تو ننوشته ماند و باز از آن بسی زمانه روایات معتبر دارد ز عزم توست ولایت، دوام اگر بگرفت ز صبر توست رسالت، بقا اگر دارد نسیم شهر مدینه بِه خُلد ناز کند که هر شب از حرم مخفی‌ات گذر دارد... تو با خدا ز ازل بوده، تا ابد هستی! که گفته دخت نبی عمر مختصر دارد؟ نبوّت از تو به پا ماند و تا ابد برجاست ولایت از تو به کف، رایت ظفر دارد... گذشته است بسی قرن‌ها و، بر دل خصم هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد ندای کفر به نطق تو در گلو خفه شد همای دین ز قیام تو بال و پر دارد غم دل تو چه گویم؟ که قصۀ آن را به صد هزار زبان، شعله‌های در دارد شهید اوّل راه علی‌ست محسن تو که جان به کف ز پی ‌یاری پدر دارد... غمت شکسته علی را چنان که در دل شب پی جنازۀ تو دست بر کمر دارد پس از تو حال علی هست مثل حال کسی، که استخوان به گلو، خار در بصر دارد میان مرگ و حیات، آن حیات‌بخشِ وجود کشیده دست ز جان، حال محتضر دارد... 📝 📗