سوره‌ی تماشا به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه‌ای در قفس است. حرفهایم، مثل یک تکه چمن، روشن بود من به آنان گفتم: آفتابی، لبِ درگاه شماست که اگر در بگشایید، به رفتار شما می‌تابد و به آنان گفتم: سنگ، آرایش کوهستان نیست همچنانی که فلز، زیوری نیست به اندام کلنگ در کف دست زمین، گوهر ناپیدایی است که رسولان، همه از تابش آن خیره شدند پیِ گوهر باشید لحظه‌ها را به چراگاه ببرید. و من آنان را، به صدای قدم پیک، بشارت دادم و به نزدیکی روز، و به افزایش رنگ به طنین گل سرخ، پشت پَرچین سخنهای درشت... 👇🌸 https://eitaa.com/joinchat/3353018433Cb6f9c7903b