🍃🌷 ﷽ 🧕 دختر دختری موکنه😍 یه روزی بود یه روزگاری پیرمردی بود كه در دنیا فقط یك پسر و یك دختر داشت. بعد از گذشت زمان دختر را عاروس كرد و پسر را هم دوماد. یه روز پیرمرد خیلی گرسنه بود و در همان روز بارون تندی هم می‌‌اومد، رفت در خونه پسر و در زد و گفت: «ای پسر باب من ـ در واكن برای من ـ این بارونی كه میایه ـ تر شده قبای من» عاروس كنج خونه صدا زد و گفت: «تر شود قبای تو ـ كور شود دو چشم تو ـ دیگر به كجا بودی؟» پیرمرد از در خونه پسر گذشت و رفت در خونه دختر، در زد و گفت: «ای دختر باب من! در وا كن برای من، این بارونی كه میایه تر شده قبای من». دختر در را وا كرد و گفت: «ای پیر باب من! دختر دختری مو كنه آش تو لنگری مو كنه پیر مهمونی مو كنه». بابا را برد تو اتاق زیر كرسی خسبوندش و رفت آش پخت و داد بابا خورد. 👉 @eightparadise