🍃🌷 ﷽ قسمت 5⃣4⃣ فصل ششم «میزان» 🔅بدان که هیچ عملی برای سنگینی میزان حسنات چون صلوات و حُسن خُلق نباشد 🔅 حکایات حُسن خُلق 2⃣ از كسانى كه حضرت اميرالمؤ منين (ع) او را براى احنف بن قيس توصيف فرموده است : فقير گويد كه آن حديثى است طولانى در ذكر اوصاف اصحاب خود كه براى احنف بعد از قتال اهل جمل ؛ بيان فرموده است از جمله فقراتش اين است : يعنى اگر ايشان را در شبها ببينى ، در وقتيكه چشمها به خواب رفته و صداها ساكت شده و مرغها در آشيانه ها آرام گرفته اند، مى بينى كه هول روز قيامت ايشان را از خفتن باز داشته ، همچنانكه حق تعالى فرموده : ((آيا اهل قريه ها ايمن اند از اينكه در شب عذاب ما بر ايشان برسد در حالى كه در بستر خود آرميده اند در حالى كه بانگ كنند و گريه كنند و گاهى به تسبيح مشغول باشند در محرابشان مى گريند و فرياد مى كنند؛ قدمهاى خود را براى عبادت با حال گريه در شب تاريك سايه گسترانيده اند. اگر ايشان را ببينى كه در شبها روى پاها ايستاده اند، كمرهايشان خم شده اجزاء قرآن را در نمازشان ، مى خوانند فرياد و گريه و بانگشان شديد شده وقتى كه بانگ مى كنند خيال مى كنى تا حلقومشان آتش فرا گرفته است و وقتى كه صداى ايشان به گريه بلند شود گمان مى كنى كه گردنهايشان را در بند و زنجير كرده اند پس هر گاه ايشان را در روز ببينى مى بينى كه بر زمين به آهستگى و بردبارى راه مى روند و با مردم به خوبى سخن مى گويند و وقتى كه نادانان با ايشان سخن مى گويند پاسخ آنها سلام است و هر گاه بر لغوى بگذرند خود را از تهمت دور نگهدارند زبانهايشان از صحبت درباره نواميس مردم گنگ است و گوشهاى خود را از شنيدن باطل باز مى دارند و از گناهان چشم پوشى مى كنند و تصميم دارند در دارالسلام وارد شوند تا از ريب و احزان ايمن باشند. قثم زاهد گفت : راهبى را بر در بيت المقدس ديدم كه مردم بر او گرد آمده اند. به او گفتم : مرا وصيتى كن ! گفت : همچون مردى باش كه از درندگان به وحشت افتاده و خائف و ترسان است . مى ترسد كه اگر غفلت كند، بدرندش يا اگر آرام بگيرد، پاره پاره اش كنند. شب او، شب ترسناكى است ، هر چند كه فريب خوردگان ، در آن آرام گرفته اند و روزش ، روز غم انگيزى است ، هر چند كه بيكارگان در آن خوشحالند. سپس بازگشت و مرا ترك كرد. به او گفتم : بيش از اين بگوى ! گفت : تشنه به جرعه اى آب قناعت كند. 📚 👇 💖 @eightparadise