هدایت شده از عبدالمجيد فلسفيان
سلام علیکم ابتلای جدید و تعطیلی کلاسها و برنامه ها فرصت بسیار خوبی بویژه در ماه رجب ،برای خلوت و توجه و تدبر و تفکر در احوالات شخصی و سلوک فردی و امتحانی است برای همه تا ببینند به چه مقدار هر فرد تحمل خودش را دارد و چقدر می توانیم دنیای شلوغ درون خود را پاکسازی کنیم که استاد در کنار اسفار اربعه سفر پنجم را اضافه نموده و می فرمایند: اصولًا انسان هنگامى سفر مى‏كند و كوچ مى‏نمايد و به هجرت دست مى‏زند كه نيازهايش در آن‏جا كه هست تأمين نشوند. كسانى كه نيازهايشان با عروسك بازى و توپ بازى و مريد بازى وخلاصه با تمام جلوه‏هاى دنيا تأمين نمى‏شود و اين محدودها، نيازهاى عظيم آن‏ها را پر نمى‏كند، آن‏ها مجبورند از بيرون به خويشتن رو بياورند و به خود پناهنده شوند، تا در وسعت درون خويش نيازها را تأمين كنند. اين سفر از بيرون به خويشتن، با اين شناخت از نيازها و با اين درك از محدوديت دنياى بيرون، شروع مى‏شود. دنياى درون دنياى بزرگى است. هستى بزرگ‏تر و بزرگ‏تر از هستى در آن پيچيده شده، چه بسا انسان در آن زندانى شود و در آن بماند ... و زندانبان خويش گردد. مگر هنگامى كه خواسته‏اش و نيازش در اين وسعت هم تأمين نبيند، كه در اين مرحله انسان از خودش سفر مى‏كند و هجرت مى‏نمايد، اما سفرى نه به بيرون، كه از آن‏جا پيش‏تر سفر كرده بود و نه به دورتر از خويش، كه سفرى به نزديك‏تر از او به او و سفرى به نامحدود آگاه مهربان. با اين سفر، انسان از تنگناى خويش رهيده و به وسعت حق مى‏رسد، ولى نمى‏تواند اين حق را در خويش حبس كند و با او سرگرم شود، كه اين حق، او را به خلق مى‏رساند و با آن‏ها مأنوس مى‏سازد. اين‏ها سفرهايى هستند كه انسان مجبور است آن‏ها را آغاز كند و محرك‏هايى هستند كه ناچار است آن‏ها را تحمل نمايد؛ چون او نمى‏تواند در بيرون از خويش بپوسد و نمى‏تواند در خودش زندانى شود و نمى‏تواند حق را در خود حبس كند و نمى‏تواند اسير خلق بشود و خلق را اسير خود سازد ... پس ناچار سفرهايش شروع مى‏شوند. سفرى‏ از بيرون‏ تا خويشتن، با درك محدوديت‏ها و نيازها و ضربه‏ها. سفرى از خويشتن تا حق، با شناخت و عشق و ايمان. سفرى از حق تا خلق، با عشق به حق و رأفت به خلق. سفرى از خلق و با خلق، تا حق، با عشق و درگيرى و صبر. و سفرى از حق و تا حق، با عجز و اعتصام. اين‏ها سفرهايى هستند و اين‏ها راه‏هايى هستند كه بايد انسان آگاه عاشق در آن گام بردارد و برايش توشه تهيه ببيند و در اين راه هيچ توشه‏اى بهتر از اطاعت و تقوا نيست. چون قرب هر كس با اطاعت او بدست مى‏آيد. و در گذشته به اشاره گذشت آنچه ما را از خويشتن مى‏رهاند و از اسارت‏ها آزاد مى‏كند، يكى شناخت عظمت ماست و ديگرى عشق بزرگ‏تر. و اين است كه مؤمن از عشق بزرگ‏ترى سرشار است. و آنچه ما را پس از انس به حق و عشق به او به سوى خلق مى‏آورد، همين عشق و همين علاقه و همين دستور و امر است. آن‏ها كه هنوز از خويشتن سفر نكرده و هجرت نكرده و از بيت‏ها بيرون نيامده‏ به سوى خلق مى‏آيند، يا بت‏پرست مى‏شوند و يا بت‏ساز و يا هر دو، كه هم اسير خلقند و هم خلق را اسير خود مى‏سازند. اما اين‏ها كه سفر كرده‏اند، آن‏ها در حالى كه از خلق خسته‏اند و به انس و به قرب حق مشتاق، رياضتشان مى‏شود همين با خلق بودن و از غار حرا به ميان خلق آمدن و آن‏ها را رشد دادن؛ كه عشق به حق و ايمان به اللَّه هم عمل و كار را مى‏سازد- اطاعت و تقوا- و هم سازندگى و تربيت همكار را به دنبال مى‏كشد- ارشاد و تواصى- و هم استقامت در كار و صبر را. اين ايمان، هم ما را از خود آزاد مى‏كند و هم به آزادى خلق وا مى‏دارد و با طاغوت‏ها درگير مى‏سازد و هم در اين درگيرى به ما صبر مى‏دهد و استقامت مى‏بخشد. هر كس به اندازه‏اى كه عاشق است و دلبسته، پاى‏بند و صابر و استوار مى‏شود و دوام مى‏آورد. مسئوليت و سازندگى، ص: 172